نکوداشت «جعفر والی» در موزه سینما

مراسم نکوداشت زنده یاد «جعفر والی» کارگردان و بازیگر فقید سینما و تئاتر در موزه سبنما برگزار می شود.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، موزه سینمای ایران قصد دارد در آستانه هشتمین سالگرد درگذشت «جعفر والی» مراسم نکوداشت وی را روز دوشنبه ۲۷ آذرماه با حضور دوستان، علاقمندان و هنرمندان سینما و تئاتر برگزار کند.
این مراسم ساعت ۱۷ در سالن فردوس موزه سینما برگزار خواهد شد. در این مراسم فیلم مستند « یک حضور» ساخته مجتبی سعادت با نگاهی به زندگی زنده یاد جعفر والی نمایش داده خواهد شد و همچنین تعدادی از هنرمندان درباره این هنرمند فقید سخنرانی خواهند کرد.
زنده یاد جعفر والی در فیلم‌های سینمایی همچون: گلهای داوودی، تنگسیر، دادشاه، ناخدا خورشید، پائیزان، طهران روزگار نو ، پاداش سکوت، راه و بیراه و همچنین سریال هزاردستان نقش آفرینی داشته است.

اصلانی: کسی از من نمی‌پرسد چرا دیگر فیلم نمی‌سازم

نخستین جلسه از «شب‌های مستند موزه سینمای ایران»، با نمایش فیلم «جام حسنلو» با حضور محمدرضا اصلانی کارگردان این اثر ، ارد عطارپور  مستندساز و فخرالدین سیدی مستندساز در سالن فردوس موزه سینمای ایران برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی موزه سینما، محمدرضا اصلانی کارگردان فیلم «جام حسنلو» در ابتدای صحبت‌های خود گفت: زمانی که این فیلم ساخته شد، من بیست و سه ساله بودم.  آن زمان طراحی بخش پژوهش در تلویزیون را من و فریدون رهنما انجام دادیم. این بخش را برای موضوع ایرانشناسی پی ریزی کردیم که طرح آن از جانب تلویزیون پذیرفته شد. قرار بر این بود که سینماگران جوان را دعوت کنیم تا از سرزمین مادری خود فیلم بسازند که کیمیاوی از مشهد و تقوایی از جنوب فیلم‌هایی را مقابل دوربین بردند.

وی با بیان اینکه ما اشیا را می‌بینیم تا معنا را کشف کنیم، افزود: در فیلم چشم‌ها بیننده را تماشا می‌کند، چراکه از نظر من بیننده‌ همان حلاج است و سرنوشت او همچنان و در نظام‌های سرمایه داری برای بشر رخ می‌دهد. نباید به اشیا تصوری همچون برده داشت. چراکه این جام زنده است و سخن خاموشی دارد که باید کشف شود. این جام خود دارای داستان است بنابراین می‌توان آن را به داستان‌های دیگری نیز نسبت داد. برای همین، در ابتدای فیلم صداهایی از زندگی روزمره شنیده می‌شود. این جام مربوط به تاریخ گذشته نیست و برای امروز است. نسبت گذشته با زمان حال منقطع نیست بلکه زمان حال تجمیعی از گذشته است. آینده نیز در زمان حال وجود دارد. گذشته هیچ وقت همانی نیست که خود بوده بلکه، آنی است که ما در آن بوده‌ایم.

تنها خودم درباره سوژه فیلم‌هایم تصمیم می‌گیرم

کارگردان فیلم «شطرنج باد» گفت: بزرگترین پلان در «جام حسنلو» تنها سه ثانیه است. شما فکر کنید ابعاد این جام تنها بیست سانتی متر در بیست سانتی متر است. آن زمان فیلمبرداری یک کار سینمایی درهشت تا دوازده روز انجام می‌شد. ما ۲۳ روز فیلمبرداری کردیم. نورپردازی این اثر بسیار دشوار بود. باید به نوعی نورپردازی صورت می گرفت تا دیافراگم کمتر از هشت نباشد زیرا در غیر اینصورت تصویر از حالت فوکوس خارج می‌شد.

اصلانی بیان داشت: عادت یعنی ندیدن و ندیدن به معنی مرگ است. اشیا زندانی عادت ما هستند و ما باید بتوانیم رویه را تغییر دهیم و رسالت فیلم مستند، چنین چیزی است. من سال ۸۶ و سی سال پس از «شطرنج باد» فیلم سینمایی دیگری ساختم و تا امروز دیگر کار نکردم و اگر با حساسیت به این مسئله نگاه کنیم، خود کم‌تر از ماجرای حلاج نیست. هنوز کسی از من نمی پرسد چرا دیگر فیلمی نساختید.

اصلانی درباره شیوه کاری خود گفت: به جز فیلمی که درباره بانک ساختم، هیچ وقت کسی سوژه فیلم‌های من را انتخاب نکرده است و تنها خودم درباره آن تصمیم می‌گیرم. من با موضوعات فیلم‌هایم زندگی می‌کنم. دوره‌ای با مرحوم رهنما برنامه‌ای را درباره بزرگان و چهره‌های عرفانی تهیه می‌کردیم که از مراجع مهم ما، «تذکره الاولیا» بود. چون در آن زمان منابع به راحتی در دسترس نبودند، من برای تحقیق به کتابخانه مجلس و کتابخانه ملی می‌رفتم و رهنما متن‌ها را تنظیم می‌کرد و آقای قائم مقامی آن‌ها را می‌خواند. آن هنگام نیز یکی از متن‌‌ها متعلق به حلاج بود و بنابراین من این کتاب را از پیش می‌شناختم.

 

هنگامی که انسان مرتکب اشتباه می‌شود یعنی هنوز زنده است

اصلانی با بیان اینکه اصولاً به امید و ناامیدی اعتقادی ندارد، گفت:  جهان دائما در حال تغییر است و اخلاق باید خود را با به صورت منظم با شکل جدید جهان تطبیق دهد. توصیه می‌کنم فراسوی امید و ناامیدی حرکت کنید و تنها به فکر عملی خلاق و سازنده باشید، حتی اگر آن عمل اشتباه باشد. انسان تنها موجودی است که اشتباه می‌کند و هنگامی که مرتکب اشتباه می‌شود، یعنی هنوز زنده‌‌ است انسان تنها موجودی است که اشتباه می‌کند و خود را به سمت ناشناخته‌ها پرتاب می‌کند. اگر در چاله بیفتید بهتر از حرکت در مسیری مستقیم است. راه صاف برای افرادی است که راه رفتن بلد نیستند. راه رفتن برای افرادی است که به بی راهه می‌روند و باید این نکات را آموخت.

اصلانی با بیان اینکه از نظر من انسان جام اصلی است و این موضوع در فیلم وجود دارد، بیان داشت: وقتی یک اثر در زمان خود موفق نمی‌شود، جریانی ایجاد نمی‌کند اما این فیلم تأثیرات خود را داشت و نکته جالب این است که تا آن زمان اصلا کسی این جام را نمی‌شناخت. در جامعه روشنفکری ما نیز حلاج جایگاهی نداشت و فیلم «جام حسنلو» باعث مطرح شدن او شد و چند سال بعد توجه به این شخصیت زیاد شد و حتی تعزیه حلاج به صحنه رفت و این ها تاثیرات این فیلم هستند.

اصلانی بیان داشت: تمام تلاش من این است که دین خود را به جهانی که من را مادرانه پرورده و نگه داشته است ادا کرده و بتوانم وجوه شاعرانه این جهان را کشف کنم.

فیلم «جام حسنلو» باعث مطرح شدن این شی تاریخی شد

در ادامه این نشست ارد عطارپور  درباره «جام حسنلو» گفت: امروز شاهد یک فیلم بسیار خوب بودیم که در سال ۱۳۴۶ ساخته شده است و فرصت تماشای این اثر ممکن بود که دیگر فراهم نشود. «جام حسنلو» یکی از فیلم‌های مورد علاقه من در سینمای مستند است. در سال ۱۳۳۷ رابرت دایسون به همراه گروهش که در ایران حفاری‌های باستان شناسی انجام می‌دادند، در تپه حسنلو این جام را پیدا کردند. جامی که مانند بسیاری از آثار دیگر از جمله جام شیردال مارلیک، مچاله شده است.

وی ادامه داد: بر روی این جام تصاویری روایت پردازانه حک شده است. آن زمان این اثر به اندازه بعضی الواح مکشوف مانند لوح داریوش سر و صدا ایجاد نکرد و فیلم «جام حسنلو» باعث مطرح شدن آن در محافل شد.نزدیکی این تصاویر اسطوره‌ای که روایتی داستانی دارد و نزدیک کردن آن به دوره‌ نزدیک به منصور حلاج، اتفاق ویژه‌ای است. هر لحظه از این فیلم به نکات ریزی اشاره دارد.

عطارپور درباره ویژگی‌های این اثر نیز گفت: فیلم از نظر تکنیکی از زمان خود بسیار جلوتر است و انقلابی در این زمینه به شمار رفته و نوع دیگر از بیان را به کار می‌گیرد. پیش از این اثر، فیلمی که با شکستن قالب‌های تکراری و وارد شدن به عرصه‌های نو راهی تازه را در پیش گیرد وجود نداشت. مدتی پیش در محفلی حاضر بودم که فیلم‌های تجربی روز را نشان می‌دادند و در میان آن‌ها آثار خوبی وجود داشت. با این وجود و در مقایسه با آن فیلم‌ها، اثر آقای اصلانی از نظر بیانی همچنان حرف‌های بسیاری برای گفتن دارد و همچنان به عنوان یک اثر نو و جدید دارای ارزش است. فیلمی که غیر قابل تقلید است، هرچند بسیاری از مستند سازان از آن تاثیر گرفته‌اند.

سینایی با حسرت ساخت فیلمی درباره «رضا عباسی» از دنیا رفت

عطار پور بیان داشت: فیلم دارای روایت است و هنر اصلانی در این است که روایت را از عصر بخصوصی گرفته و آن را با اسطوره‌ها و نمادهای میترایی تلفیق کرده‌ است. بنابراین زمانی که صدای فردی همچون هیتلر را در فیلم می‌شنویم، جای تعجبی ندارد چراکه با تصاویر کاملا هماهنگ است. روایت فیلم با هوشمندی از تذکره الاولیا برداشته شده و با تصاویر یک جام ترکیب شده است. از من خواسته شده بود که بر اساس پیکره مرد شمی فیلمی بسازم. اثری که نشانه حماسه و رستاخیز ایران است و من فکر می‌کردم چگونه می‌توان این کار را صورت داد. در صورتی که اصلانی با نگاهی ویژه موفق به انجام این کار شده است.  من معتقدم یک نگاه هنرمندانه پشت این کار است. چشم‌ها در این اثر و نیز فیلم «جیغ» وجود دارد.

عطار پور با بیان اینکه اغلب اوقات شرایط ساخت فیلم فراهم نیست، بیان داشت: زنده یاد سینایی فیلم‌های مختلف پرتره مخصوصا درباره نقاش‌های مختلف ساخته بود.خود او به نقاشی علاقه‌مند بود و همه این فیلم‌ها را کارگردانی کرده بود تا بتواند فیلم اصلی خود درباره «رضا عباسی» را بسازد. سینایی بیست سال در پی ساخت آن فیلم تلاش کرد و با حسرت ساخته نشدن اثر مورد علاقه‌اش از دنیا رفت. آقای اصلانی مایل هستند فیلمی درباره مولانا بسازند اما هیچ حمایتی از او صورت نمی‌گیرد. «جام حسنلو» فیلم یک جوان بیست و سه ساله بود و بدون آنکه تمایزی میان سینمای داستانی و مستند قائل شوم، از نظر من «جام حسنلو» یکی از بهترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران است.

در این نشست سعید رشتیان از مستندسازان شناخته شده، لادن طاهری رئیس فیلمخانه ملی ایران، اعضا باشگاه مخاطبان موزه سینما و علاقمندان سینمای مستند حضور داشتند.

برنامه «شب‌های مستند موزه سینمای ایران» با همکاری انجمن تهیه کنندگان مستند سینمای ایران، سه شنبه هر هفته ساعت ۱۷ در سالن فردوس برگزار می‌شود.

 

صنعت سینما نیازمند ادبیات است

اولین دوره شاهنامه خوانی با درس گفتارهایی درباره داستان بیژن و منیژه و اهمیت این داستان برای ساخت آثار سینمایی و تصویری یکشنبه ۱۹ آذر در موزه سینما برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، در ابتدا فریبا شکوهی عضو هیئت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی پس از بیان علل محبوبیت فردوسی نزد ایرانیان و رمز و راز جاودانگی شاهنامه، به موضوع پیوند ادبیات و سینما اشاره کرد و گفت: هیچکس منکر نیست بین ادبیات و سینما یک پیوند و ارتباط تنگاتنگ وجود دارد اما در پاسخ به اینکه در این پیوند چه چیزی مهم است باید تاکید کرد که فیلمنامه نویس و کارگردان چه شناخت اصولی از متن و ادبیات دارند و اینجاست که پای پژوهنده ادبی به میان می‌آید.
وی ادامه داد: اگر بخواهیم به پیشینه اقتباس از آثار ادبی در سینمای ایران اشاره کنیم، قطعاً باید از آثار فیلمسازان برجسته و پیشگامان موج نوی سینمای ایران یعنی ناصر تقوایی، داریوش مهرجویی، مسعود کیمیایی، بهمن فرمان آرا و بهرام بیضایی نام ببریم. از طرف دیگر ادبیات کودک و نوجوان ما هم مرهون هوشنگ مرادی کرمانی است که بسیاری از کارگردانان مثل مرضیه برومند و زنده یاد مهرجویی از آن بهره‌مند شدند.
ششمین فیلم تاریخ سینمای ایران درباره فردوسی است
این پژوهشگر افزود: اگر ورود نخستین دوربین فیلمبرداری به ایران یعنی دستگاه سینماتوگراف در زمان مظفرالدین شاه در سال ۱۲۷۹ خورشیدی را آغازگر سینمای ایران بدانیم و نخستین فیلم غیرصامت بلند سینمای ایران را که متعلق به سال ۱۳۱۲ است را مدنظر داشته باشیم، یک سال بعد فیلم فردوسی عبدالحسین سپنتا ساخته می‌شود. این نشان می‌دهد ششمین فیلم تاریخ سینمای ایران به فردوسی اختصاص داشته که یعنی برای ایرانیان در آن دوره هم قصه‌های شاهنامه اهمیت داشته است. در دهه ۳۰ و با آغاز فیلم فارسی‌ها آثاری ساخته می‌شود اما تعداد کمتری به این موضوع اختصاص پیدا کرده است.
صنعت سینما نیازمند ادبیات است
شکوهی همچنین گفت: در حوزه فیلمنامه نویسی، تئاتر، انیمیشن، فیلم کوتاه، فیلم بلند و … آثاری ساخته شدند اما باز هم کافی نیست. صنعت سینما نیازمند ادبیات ماست، ادبیات کلاسیک و ادبیات معاصر هر دو پتانسیل‌های بسیار بالایی دارند. ادبیات کلاسیک ما بسیار غنی است و جا دارد که از این قصه‌ها، شخصیت‌های مثبت و منفی، قهرمان و ضد قهرمان استفاده شود زیرا هویت ایرانی دارند و می‌توانیم در عرصه جهانی آنها را به نمایش بگذاریم. در صد سال گذشته آثار زیادی درباره فردوسی نوشته شده است اما همه آنها آیا ملاک است که بتوانیم از آنها استفاده کنیم؟ قطعا نیست زیرا باید غربال شوند و فیلمساز و اهالی هنر با کارشناسان ادبی نشست داشته باشند و یک روایت صحیح را مورد توجه خود قرار دهند.
وی در بخش دیگری از صحبت‌های خود تاکید کرد: می‌گویند یکی از دلایل نپرداختن فیلمسازان ایرانی به موضوعات شاهنامه عدم اقبال عمومی است اما من این را باور ندارم زیرا گرایش به شاهنامه به ویژه در شهرستان‌ها غوغا می‌کند. انجمن‌های ادبی و شاهنامه خوانی نشان می‌دهد که مردم تشنه و آماده شنیدن شاهنامه هستند. چطور می‌شود فیلمی شایسته اکران شود و از آن استقبال نشود. اکنون در شبکه نمایش خانگی فیلمی پخش می‌شود که اقبال خوبی هم از آن شده و برگرفته از داستان مکبث بود اما باید بگوییم که ما در ادبیات خودمان هم منابع بسیار خوبی داریم البته این به معنای آن نیست که بگوییم آن آثار خوب نیستند بلکه ما ایرانی هستیم و می‌توانیم از آثار معتبر خودمان هم به خوبی بهره ببریم.
داستان های شاهنامه مانند فیلمنامه هستند
پروانه اسماعیل زاده از دیگر سخنران این نشست نیز درباره اهمیت داستان بیژن و منیژه از منظر فیلمنامه نویسی گفت : داستان‌های شاهنامه خود مانند یک فیلمنامه هستند و فردوسی فقط جای فیلمبردار را مشخص نکرده است. داستان بیژن و منیژه دارای ویژگی‌های دراماتیک و گره گشایی‌ها، کنش و واکنش و شخصیت‌های برجسته خاکستری و سیاه و سفید است که می‌توان از آن حتی برای ساخت یک سریال استفاده شود. این داستان همه ویژگی‌های لازم برای یک فیلم بلند و حتی سریال را دارد و اینطور نیست که تنها یک موضوع باشد بلکه داستانک‌های زیادی دارد و داستان بلند بیژن و منیژه را به هم متصل می‌کند. این داستانک‌ها دلشوره و توجه ایجاد می‌کند و مخاطب منتظر است که بداند ادامه داستان چه می‌شود.
خواندن شاهنامه مانند تماشای فیلم است
وی همچنین ادامه داد: سراسر این داستان عشق منیژه به بیژن است البته که بیژن در خیلی از موقعیت‌ها می‌خواهد خردمندانه رفتار کند اما راه فراری ندارد و باید تا آخر مسیر برود. بنابر این شجاعانه این کار را انجام می‌دهد این داستان پر از تعلیقات بسیار زیباست که به کشش مخاطب بسیار کمک می‌کند. متن این داستان به شدت تصویری است و شما تنها با خواندن متن گویی فیلمی را تماشا کردید و همه را می‌توانید تجسم کنید.
وی خاطرنشان کرد: فردوسی در روایتش زاویه دید دارد گاهی از نگاه منیژه گاه بیژن و گاه از هر دو دور می‌شود و شخصیت دیگری را وارد می‌کند و با زاویه دید شخص سومی داستان را ادامه می‌دهد.
شاهنامه در زمانه بدون رسانه چگونه روایت می‌شد؟
در بخش دیگری از این نشست کاوس ندایی با اشاره به شیوه‌های اجرای داستان‌ها زمانه‌ای که رسانه‌های ارتباط جمعی در اختیار نبوده به اهمیت فعالیت‌‌های نقالان، پرده‌خوانان و مرشدها اشاره کرد و گفت: اجراها در گذشته به صورت زنده انجام می‌شده و به نوعی نقالی بوده و با توجه به ظرفیت مخاطب و نوع داستان تغییراتی در نحوه اجرا لحاظ می‌شده است. خنیاگران یا گوسان‌ها با توجه به محتوای داستان و در نظر گرفتن اینکه برای کدام گروه اجتماعی آن اثر اجرا می‌شود شیوه روایی خود را تغییر می‌دانند. این شیوه از زمان ایران باستان وجود داشته و تا حدود سال‌های ۱۳۴۰ ادامه داشته است.
وی افزود: شکل اجرا گاهی فردی و گاهی گروهی بوده است. در ابیاتی که در شاهنامه آمده خنیاگران همراه با ساز نیز داستان‌ها را بیان می‌کردند اما شاهنامه مطابق متن در دربار شاهان اجرا می‌شده حتی در دربار غیر ایرانیان مثل هندیان و شاهان عثمانی نیز رواج داشته است. در میان مردم عادی، به طور مثال برای صنعتگران، شرح دلاوری‌ها و جوانمردی‌های شاهنامه روایت می‌شده است. شاهنامه به صورت ترکیبی از شعر و نثر اجرا می‌شده و نقال و پرده خوان با استفاده از ابزار و وسایلی که در اختیار داشته این داستان‌ را اجرا می‌کرده است و به این شکل توجه بیننده و شنونده را به خود جلب می‌کرد.
در این نشست کیخسرو دهقانی نیز ابیاتی منتخب از داستان بیژن و منیژه را قرائت کرد.

داریوش فرهنگ : هیچ وقت برای بازیگری دیر نیست/ هر فیلم یک سفر است

کارگاه «بازیگری و کارگردانی در سینما» با حضور داریوش فرهنگ در سالن «سینما فردوس» موزه سینمای ایران برگزار شد.

به گزارش روابط عمومی موزه سینما، داریوش فرهنگ با بیان اینکه هنرمندان مایه از جان می‌گیرند و خرد از خردورزی آغاز می‌شود، گفت:  امیدوارم همگی ما در مسیر پیش رو نلغزیم چراکه لغزش باعث عقب ماندگی و کهنه پرستی می‌شود . من معتقدم همه انسان‌ها دارای استعداد هستند و این ارزش درونی است که باید پرورش یابد. درخت پرباری را تصور کنید که امسال دارای میوه‌های خوش‌طعم و لذیذ است. اگر سال دیگر این درخت خوب آبیاری و رسیدگی نشود، آیا باز هم آن طراوت را خواهد داشت؟ بنابراین در ابتدا نیاز است تا از هر کاری مراقبت شود. یک الماس اگر خوب صیقل داده نشود، ارزش و جذابیت نخواهد داشت.

باید تا ابد به دنبال آموختن بود

 کارگردان «طلسم» ادامه داد: سینما دارای زبان و احساسات بین‌المللی است.افرادی که می‌خواهند وارد کار هنر شوند، با عقل، شعور، اندیشه، احساس، روح و جسم رو به رو هستند و باید برای پرورش آن‌ها تلاش کرده  تا از یک دورنما برخوردار باشند.

فرهنگ ادامه داد: سینما یک هنر بین‌المللی است و برخلاف تئاتر و تصور عمومی، هنر عکس‌العمل است و برای تقویت بنیان‌های آن الفبایی وجود دارد مانند نقاشی که به طراحی و موسیقی که به نت نویسی نیاز دارد. همه مردم برای یک بار می‌توانند خوب بازی کنند اما باید دید صرفا طالب ورود به این حرفه هستیم یا ماندن در آن را می‌خواهیم. همه می‌توانند وارد بازیگری شوند اما برای ماندن در این حرفه خیلی کارها باید انجام شود و رنج‌های فراوانی را باید متحمل شد و تا ابد در جست و جوی آموختن باقی ماند، چراکه این حرفه همچون اقیانوسی است که پایانی ندارد.

وی گفت: در این حرفه پس از مدت طولانی می توانید به نقطه اوج برسد اما نقطه پایانی وجود ندارد. حافظ شعری دارد که در آن می‌گوید از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود زنهار از این بیابان وین راه بینهایت…شاملو نیز شعری دارد با این مضمون که بر سر هر چهارراهی چهارراهی است و در ادامه راه نیز چهارراه‌های دیگری وجود دارد. این مسیر ادامه دارد و باید بدانیم که از کدام جهت باید به راه خود ادامه دهیم و ایندتجریبات انسان به او می‌آموزد از کدام مسیر باید طی طریق کند. از انجام سیاه مشق نمی‌توان به جایی رسید اما تجربه به معنی یک قدم جلوتر رفتن است و به همین دلیل تکیه بر آن اهمیت بسیاری دارد.

در ادامه داریوش فرهنگ سوالی را بنابر اهداف کارگاه مطرح کرد که دارای هر دو وجه بازیگری و کارگردانی بود.

کارگردان «دو فیلم با یک بلیط» افزود: در هر محدوده و اندازه‌ای که هستید باید درصدد آموختن الفبای این هنر باشید. بهترین روش برای ورود به این حرفه و ماندگاری در آن، در همین نکته نهفته است. هنر یعنی برقراری ارتباط و ایجاد دیالوگ و اول باید بدانیم چه کسی چه چیزی می‌گوید، چرا  و چگونه می‌گوید و در مقابل، ما چه می‌گوییم و چگونه باید جواب دهیم و اصلا چرا نیاز به پاسخ گویی داریم. سرعت انتقال و انگشت گذاشتن روی این احساسات مشترک دارای ریزه کاری هایی است که به تدریج به آن می‌رسیم. یک اتفاق ساده مانند افتادن برگ درخت یا تصویر آشیانه پرنده‌ای که برای اولین بار می‌خواهد فرزندش را به پرواز درآورد، می‌تواند جرقه‌ای برای ساخت فیلم باشد. من نزدیک به پنجاه سال است که پیاده روی می‌کنم. یک بار شاهد پرواز گروهی از کلاغ‌ها بودم که در ادبیات و در نگاه ما موجودات چندان دلچسبی نیستند. انبوهی از کلاغ‌ها دور هم جمع شده بودند تا به جوجه کلاغی کمک کنند پرواز کند. من معتقدم از موارد خیلی ساده می‌‌شود به ایده‌های درخشانی رسید.

داریوش فرهنگ افزود: به قول عباس کیارستمی، چیزهایی که می‌بینیم و به سادگی از کنار آن رد می‌شویم سرشار از نادیده‌ها هستند. او می‌گوید فیلم من وقتی تمام می‌شود تازه در ذهن مخاطب آغاز می‌شود. این جمله نتیجه یک عمر تجربه و شاعرانگی در نگاه کیارستمی به زندگی بود. باید ذهنیت بخشیدن به ایده‌ها و نوع نگاه را تقویت کرد.

در سینما ایده است که اهمیت دارد

 در ادامه کارگاه «بازیگری و کارگردانی در سینما»، داریوش فرهنگ در پاسخ به سوال یکی از حاضران مبنی بر اینکه از چه زمانی متوجه علاقه خود به بازیگری شده است؟ پاسخ داد: شاید افراد زیادی می‌خواهند بازیگر شوند و ممکن است در خلال این کار متوجه شوند که می‌توانستند نقاش با نویسنده خوبی شوند. بازیگری برای دیده شدن است. افراد احساس می‌کنند نگاه ویژه‌ای دارند که می‌خواهند آن را با دیگری در میان بگذارند. من شیفته و دیوانه سینما بودم و از کلاس کلاس دوم ابتدایی این علاقه در من به وجود آمد. من متولد آبادان هستم و تا ۹ سالگی در آنجا زندگی می‌کردم .بعد از فوت پدر به کرمان که سرزمین مادری‌ام بود مهاجرت کردیم. تمام مدت زمانی که هشت ساله بودم، در سینما گذشت. اولین فیلمی که من را درگیر خود کرد، «مشعل و کمان» بود. پس از مدتی وارد سالن‌های سینما شدیم. بلیت سینما آن زمان سی شاهی بود. رفته رفته دیدیم این سی شاهی‌ها در حال مصرف شدن است و در مقابل چیزی به دست نمی‌آوریم. به فکرم رسید تا فیلم‌هایی که می‌دیدم را برای بچه‌ها در مدرسه بازی کنم. آنقدر علاقه‌مند به این نمایش زیاد شد که معلمان هم به جای آنکه مشغول تدریس باشند، به من خیره می‌شدند. در آن زمان فیلم‌ها نه دوبله بود و نه زیرنویس داشت، بلکه دارای میان‌نویس بود. در آن دوران عده‌ای بی سواد به سینما می‌آمدند و ما فکر کردیم که متن میان نویس‌ها را برای آن‌ها بخوانیم و از این طریق پولی به دست آوریم .

داریوش فرهنگ ادامه داد: گاهی دو فیلم با یک بلیط می‌دیدیم که همین موضوع بعدها عنوان یکی از فیلم‌های من شد.

کارگردان مجموعه «سلطان و شبان» در خصوص فرآیند جذب سرمایه توسط هنرجویان فیلمسازی نیز گفت: این مسئله در تمام دنیا و همواره دغدغه جوان‌هایی بوده است که به  فیلمسازی علاقه‌مند هستند. باید بدانیم که سرمایه اصلی خود ما هستیم. اسپیلبرگ که این روزها شهرت و درآمد هنگفتی دارد، با فلاکت و مشکلات بسیار توانست فیلم اول خود را بسازد. امروزه شرایط تکنیکی در سینما رشد قابل توجهی داشته است و با دوربین‌های دیجیتال  به سادگی می‌شود فیلم ساخت. تنها کافی است یکی از دوستان شما دوربین داشته باشد. در سینما فرم و ایده است که اهمیت دارد و یافتن سرمایه گذار به تدریج اتفاق می‌افتد. سینما در وضعیت حرفه‌ای آن هنری گران است درحالیکه شعر، عکاسی، نقاشی و نویسندگی از لحاظ نیاز به ابزار ارزان‌تر هستند. می‌توان تنها با یک دوربین دیجیتال فیلم ساخت اما برای رسیدن به ایده باید جان کند.

دست گذاشتن روی مفاهیم بزرگ باعث شکل‌گیری اثر فاخر نمی‌شود

 داریوش فرهنگ درباره اصول اساسی ساخت یک فیلم گفت:  تکنیک در سینما از حیث اهمیت در آخرین مرحله است. من ظرف دو روز می‌توانم همه تکنیک‌های سینمایی را به شما یاد دهم. اما اصل در سینما، تکنیک یا سبک نیست. سبک یعنی ساده ترین روش برای بیان یک مطلب. در سادگی، حصول و ناب بودن نهفته است و نباید سادگی را با واژه آسان اشتباه گرفت.

وی ادامه داد:  یک مسئله ازلی و ابدی وجود دارد و آن این است که چه فیلمی بسازیم که هم خود آن را دوست بداریم، هم تایید شود و هم مخاطب از آن استقبال کند؟ رویکرد کلاسیک به این معضل پاسخ داده است. «کلاسیک» به معنای تعادل، توازن و تناسب است. این سه کلمه را جدی بگیرید و روی آن فکر کنید.

این بازیگر سینما در ادامه گفت: آیا فکر می‌کنید بزرگان و نوابغ ادبیات ما به راحتی شعر گفته‌اند و نبوغ خود را به رخ کشیدند؟ اینگونه نبوده است. نوابغ نیز همه این مسیرها را طی کرده‌اند. در حرفه سینما، همیشه ناملایمات بیشتر بوده و به خصوص در شرایط امروزی اوضاع پیچیده‌تر شده است. تنها دو راه وجود دارد. یا باید همچنان کارکرد و یا تسلیم شد. کتاب‌ها و فیلم‌هایی وجود دارند که توانسته‌اند با وجود همه دشواری‌ها، راه خود را باز کنند. من فیلمی به نام «طلسم» در ژانر دلهره و گوتیک ساخته‌ام که حال و هوای سنگینی برای سینمای ایران داشت. هدفم از ساخت «طلسم» این بود که راه متفاوتی را تجربه کرده و بتوانم برای دل خود و مطابق با سلیقه‌ام اثری را تولید کنم. امروزه چنین کاری بسیار مشکل است. متاسفانه اگر از پاورقی نشریات فیلمنامه‌ای نوشته شود مخاطب بیشتری جذب فیلم می‌شوند تا اثری که در آن شعر و شعور است.

فرهنگ درباره چگونگی رسیدن به نگاه شخصی و ایده‌های بکر، بیان داشت: من هیچ وقت با اکثریت موافق نیستم. اینکه هم رنگ مخاطب و جمعیت شویم، هیچ‌گاه سلیقه من نبوده است. ما نمی‌توانیم فکرهای مبهم داشته باشیم. برای بهره بردن از ویژگی‌های ممتاز و عبور از تکراری نشدن، کارهای زیادی را باید صورت داد. یک فرم تکراری راه به جایی نمی‌برد. برای انجام این کار، اول باید خود را در آینه ببینیم تا بدانیم مسلح هستیم یا خیر. یک ورزشکار هم برای فعالیت حرفه‌ای، مدتی وارد قرنطینه می‌شود. نمی‌شود کم کاری پیشه کرده و به تاریخ نیز نگاهی نداشته باشیم. چه می‌شود که اثری شاهکار همچون شاهنامه فردوسی شکل می‌گیرد و باعث زنده شدن غرور ملی می‌شود. قدم اول این است که باید خود را مسلح کنیم.

فرهنگ سینما را همچون سفری دانست که دارای مبدا و مقصد است و ادامه داد:  در میان این راه تنهایی، رنج، گرسنگی، هوای بد و ناخوش وجود دارد. بنابراین یا باید تسلیم شرایط شد و یا مبارزه کرد و در جست و جوی پیدا کردن راه بود‌. هرگز نباید تلاش کنیم تا قدم‌های بزرگ برداریم. برای مثال فیلم ساختن درباره خلقت به دلیل آنکه مفهوم بزرگی‌ست، الزاما باعث شکل گیری یک اثر فاخر نمی‌شود. در این حرفه تماشای فیلم، کتاب خواندن، نقاشی و عکس  دیدن به یکدیگر مربوط است و بر روی کیفیت خروجی نهایی موثر است .

وی درباره ویژگی‌هایی که یک بازیگر باید واجد آن باشد نیز گفت: همه چیز برای یک بازیگر لازم و ضروری  است. ورزش، خوب دیدن، هماهنگ کردن زبان بدن با احساسات برای او بسیار مهم است. مواردی چون بهره مندی از آمادگی جسمانی مطلوب روزی در بازیگری به کار می‌آید. پس ضروری است تا آسان از کنار هر مسئله‌ای عبور نکنید.

فرهنگ درباره پروسه ساخت یک فیلم که باید از جانب کارگردان رعایت شود نیز گفت: برای کارگردانی یک فیلم باید فکر و ایده را تقویت کرد و با فراد مورد اعتماد، آن را در میان گذاشت تا با مفهوم دیالوگ کردن آشنایی پیدا کنیم. پیش از هر چیز به فکر تغییر خود باشید نه جهان. آنقدر باید بنویسم تا به به آنچه می‌خواهیم دست پیدا کنیم. نمی‌شود یک نفر همه کاری را بلد باشد اصلا دلیلی برای این اتفاق وجود ندارد. هیچ‌گاه در اندیشه فتح قله نباشید، بلکه این مسیر صعود است که می‌توان از آن آموخت.

وی افزود: سینما یعنی توجه به جزئیات و به معنای حذف کردن است.باید توجه داشته باشیم هنری که چیزی به این جهان اضافه نکند، ارزشی نخواهد داشت. اگر نمی‌توانید به این جهان بیفزایید، حداقل چیزی هم از آن کم نکنید.

بازیگر نباید درگیر لنز و موقعیت مکانی دوربین باشد

 فرهنگ درباره نخستین فیلم خود «طلسم» نیز بیان داشت: این فیلم در روزگاری ساخته شد که حتی بیان کلمه عشق ممنوع بود و به جای آن از واژه محبت استفاده می‌شد. فیلم درباره دو زن دربند است و به همین دلیل، خانم‌ها با آن ارتباط بیشتری برقرار کردند. دختر نوجوانی که تازه می‌خواهد زندگی را شروع کند با زن پژمرده‌ای رو به رو می‌شود که زندگی برایش تمام شده است. با وجود اینکه در آن مقطع سنت‌ها بر جامعه حاکم بوده‌اند، اما دختر دست به عصیان می‌ز‌ند. خانم‌ها توانسته بودند نکته این فیلم را درک کنند.

وی درباره کارکرد فیلمنامه در تولید یک فیلم نیز گفت: فیلمنامه یک کتاب راهنما و یک مشت حروف مرده روی کاغذ است . باید دید چه فلسفه‌ای وجود دارد که قصد داریم آن را در یک فیلم طرح کنیم. فیلمسازی اتفاق پیچیده‌ای نیست. اینکه به نقطه نظر و جهان‌بینی ویژه‌ای دست پیدا کنیم مسئله‌ای است که اهمیت دارد. کارگردان اگر در جریان دیدگاه یک متن نباشد، راه به جایی نمی‌برد و این بازیگر است که نوشته روی کاغذ را زنده می‌کند.

فرهنگ ادامه داد: یک بازیگر اول باید به این نکته توجه کند که چه چیزی را به چه کسی، چگونه و چرا می‌گوید. این نکته کلید واژه بازیگری است. بازیگر اگر این چند کلمه را بداند، به جان مایه کار پی می‌برد. کاراکتر‌ها انواع مختلفی دارند و دارای ریزه‌کاری‌‌هایی هستند که اگر بازیگر متوجه نباشد، کارگردان آن را با او در میان می‌گذارد. ما در ایران بازیگران بسیار خوبی داریم. به قول مارکز در نامه آخرش” من هر فکری را به زبان نمی‌رانم اما یقینا وقتی به زبان می‌آورم” درباره اش فکر می‌کنم و بازیگران این مطلب را خوب متوجه می‌شوند.

فرهنگ درباره نسبت میان تکنیک‌های فیلم‌سازی و  بازیگری، گفت: به نطر من بازیگر نباید درگیر لنز و موقعیت مکانی دوربین باشد. چراکه به مرور زمان و بر اثر تجریه به تکنیک‌ها آگاه می‌شود. این تمرکز، سرعت عمل و به کار گیری ظرافت در بیان مطلب است که برایش اهمیت دارد. بازیگر به تدریج و در گذر زمان و با کسب تجربیات گوناگون به آگاهی می‌رسد. گاهی دانستن ریزه کاری تکنیکی به ضرر بازیگر است.  او باید به دنبال احساسات نهفته خود در بازی باشد تا بتواند عاطفه درونی فیلم را پیاده کند. تفاوت میان مجریان تلویزیونی و بازیگران در این است که مجری باید دائما به دوربین و حرکت آن توجه کند، در صورتی که بازیگر به هیچ عنوان نباید مرتکب این عمل شود چراکه رفتار او تصنعی می‌شود. پرده سینما اولین کسی است که بازیگر را به خود و به بیننده نشان می‌دهد.

فرهنگ با بیان اینکه به جمله «بازی برای دوربین» اعتقادی ندارد افزود: یکی از منتقدان سر صحنه فیلمی از جان فورد که نابغه سینما بود رفت تا رابطه او با دوربین و بازیگرها را ارزیابی کند. جان فورد به فیلمبردار نمی‌گوید از چه لنزی استفاده کند. بلکه قصه را تعریف می‌کند و نقطه نظر خود را شرح می‌دهد. بازیگر یا از دکوپاژ آگاهی دارد یا نه. اما به مرور زمان از آن آگاهی پیدا می‌کند. در زمان قدیم برخی از هنرپبشه‌ها حتما باید از اندازه نما مطلع می‌شدند، چراکه پیش از هر چیز به دنبال زیبایی چهره خود بودند و گریمورهای خاص برای لنزهای نزدیک داشتند تا جذاب‌تر جلوه کند.

فرهنگ در این خصوص اضافه کرد: زندگی و عاطفه درون فیلم است که اهمیت دارد و بازیگری مقابل دوربین، جمله درستی نیست. سینما زمانی که به وجود آمد، به داستانی برای ارائه نیاز داشت  به همین دلیل به تئاتر روی آورد و به همین دلیل بازیگران تئاتر وارد سینما شدند. بازیگر خوب سینما، فردی است که بلد باشد بازی نکند. در مقابل بازیگر خوب تئاتر، بازیگری است که بلد باشد بازی کند و این نکته ظریف و حساسی است.

فرهنگ در خصوص معیار انتخاب بازیگران برای یک فیلم نیز بیان داشت: هر کارگردانی راه و روش ویژه خود را دارد. برای من مهم نیست که کدامیک از بازیگران بیشتر اهل مطالعه بوده یا زیباتر  هستند. برای من ملاک اصلی انتخاب یک بازیگر، مناسب بودن آن فرد برای نقش است. اگر بازیگری برای یک نقش مناسب نباشد، بهترین بازیگر جهان هم کاری را از پیش نخواهد برد.‌

اولین و مهمترین شرط برای یک بازیگر، بیان است

 وی درباره تمرین‌های شخصی بازیگر در استفاده از بیان و لحن و چگونگی رسیدن خود به چنین کیفیت ویژه‌ای، گفت: قوت بیان در من نتیجه سالیان دراز کار بر صحنه تئاتر است و من قبل انقلاب تعمدا تنها به تئاتر مشغول بوده‌ام. من معتقدم صدای خوب و بد نداریم. صدای هر فردی، شخصیت اوست و شخصیت صدا است که اهمیت دارد. یاد گرفته‌ام که در سینما بی‌جهت نباید بلند صحبت کرد.یکی از نکات مهم بیان، تلفظ کلماتاست. باید حروف تمام و کمال بیان شوند.بازیگری که متوجه گفتار خود نباشد، در شنیدن هم مشکل خواهد داشت. تمام حروف صدای خاص خود را دارند.  اولین و مهمترین شرط برای یک بازیگر، بیان است و بیان ناشی از تلفظ دقیق و تمام و کمال حروف و مهمتر از آن تمرین با آواهای بالا و پایین رفتن های حروف است. درباره فیلم «روز برمی‌آید» نحوه بیان برملا کننده شخصیتی بود که ایفای آن را برعهده داشتم. در سناریو هم قید شده بود که یک زندانی زن، بازجویی خود را از روی صدا تشخیص می‌دهد. بنابراین بیان و لحن یک بازیگر، انتقال دهنده شخصیت آدمی است. در این میان حتی انتخاب کلمات هم تاثیر زیادی دارد. مکث‌ها تامل، تمرکز و توجه یک شخصیت را می‌سازد. کلمات باید شمرده شده ادا شوند.  تئاتر بهترین فرصت برای آموختن بیان است تا فرد با زیر و بم احساسات بشری آشنا شده و بتواند آن را صیقل دهد. باید از صداهای غیر آرتیستیک و غیر هنرمندانه پرهیز کرد و شرط اول آن، تلفظ دقیق و کامل یک کلمه و حروف است.

وی در خصوص تمرین‌های شخصی در بازیگری نیز گفت: در سینما هر کس روش خاص خود را دارد. من با بازیگر مقابل تمرین می‌کنم تا یک ساز ناکوک نواخته نشود. ما تا ابد نیاز به آموختن و تمرین کردن داریم. اگر اینطور نباشد، آغاز سقوط رقم می‌خورد.

این بازیگر  خاطرنشان کرد: در کارگردانی  دکوپاژ بهترین تمرین برای یک کارگردان است اینکه چگونه صحنه آرایی کرده و بتواند حرکات و رفتار دوربین را با حس درونی فیلم هماهنگ کند.

فرهنگ ادامه داد: برای بازیگری هیچ وقت دیر نیست بلکه همیشه زود است. باید همواره به خود فرصت تراش خوردن و صیقل یافتن دهیم. «شلیک نهایی» اولین کار من به عنوان بازیگر در یک سریال بود. این مجموعه جز اولین سریال‌های پلیسی بود که خیلی از آن استقبال شد. برای فیلمی به شهرستان رفتم با پیرزنی برخورد کردم که دست من را محکم گرفت و گفت تمام مدت پخش«شلیک نهایی» که دزدان تو را زندانی کرده بودند برای آزادی تو دعا می‌کردم و این مسئله یعنی این سریال برای مخاطب بسیار باور پذیر بود. شکست در این حرفه بیشتر از موفقیت حاوی نکاتی برای آموختن است. شما زمین می‌خورید و این مهم نیست. اصل بر بلند شدن است که حرکت بعدی را رقم می‌زند و این یعنی موفقیت.

تئاتر پایگاه فوق‌العاده‌ای برای آموختن، خودسازی و تمرین است

داریوش فرهنگ در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: هر فیلم مانند یک سفر است  و تا مقصد بعدی که دوباره آغازی دارد و فاقد پایان است. میان این مسیر، سرشار از آموختنی‌ها است و در نطر داشته باشید که سینما یعنی حذف کردن. به یاد بیاورید که سینما در ایران چگونه آغاز شد و پیشینیان چگونه این راه ناهموار را هموار کرده و به ما تحویل دادند و ما هم باید همین کار را انجام دهیم. در این حرفه تعداد رنج‌ها بیشتر از لذت‌ها است و البته گاهی رنج‌ها مایه لذت هستند. من هر کاری را شروع می‌کنم احساس می‌کنم اولین کار من است و همان شور و شوق، اشتیاق و کنجکاوی‌ها همچنان در من وجود دارد.

وی با اشاره به انواع شخصیت در سینما نیز گفت: شخصیت‌ها یا تاریخی و یا معاصرهستند. از نظر تاریخی وقتی به تاریخ مسلط نباشیم، نمی‌توانیم طراحی لباس و چهره انجام دهیم. امروز هوش مصنوعی به مرحله‌ای رسیده که بازیگری و فیلمسازی را زیر سوال می‌برد و نگاه دیگری به آن دارد. امروزه بیشتر گریم‌ها در سینمای جهان خصوصا در گونه علمی- تخیلی به صورت افکتیو انجام می‌شود.

فرهنگ ادامه داد: در گذشته تئاتر و سینما منبع الهام یکدیگر بودند و امروز ادبیات هم به آن وارد شده است. تئاتر پایگاه فوق‌العاده‌ای برای آموختن خودسازی و تمرین است و به همین دلیل است که می‌گویم پایه کار تئاتر است اما این مدیوم‌ها بسیار متفاوت هستند.

کار سینما مانند ریاضیات نیست که حتما استدلالی پشست استدلال دیگر وجود باشد. هیچکاک می‌گوید سینما یک پرده نقره‌ای بی احساس است که باید از احساس پر شود.

فرهنگ درباره دیگر تفاوت‌های تیاتر و سینما نیز گفت : در تئاتر بیشتر با کاراکتر رو به رو هستیم در صورتی که در سینما خود شخص بازیگر برجسته است. در تئاتر به اندیشه و افکار هملت کار داریم اما در سینما بازیگر آن نقش مهم است. دوره اغراق در تئاتر مربوط به دوران کلاسیک است و امروز از آن عبور کرده‌ایم و وجود آن کار را تصنعی می‌کند. اغراق در تئاتر آن زمان، به دلیل فاصله زیاد تماشاگر از صحنه نمایش بود. امروزه باید به درجه باورپذیری یک نقش برای تماشاگر رسید.

شخصا معتقدم همه چیز از صفر شروع می‌شود. در سینما تجربه‌ای چون اشتغال به حرفه منشی صحنه، در رشد و تکامل یکی فیلمساز بسیار موثر است و نباید بدون هیچ پیش زمینه‌ای وارد کارگردانی شد. منشی صحنه ناظر به هر چیز است. پیشنهاد من برای شروع این کار، فعالیت به عنوان منشی صحنه است و پس از آن نیز تجربه کردن دستیاری کارگردان.

وی ادامه داد:  من تنها یک بار برای بهرام بیضایی در فیلم «باشو غریبه کوچک» دستیاری کردم و آنقدر آموختم که به من اعتماد بنفس فعالیت به عنوان یک کارگردان را داد. البته پیش از ساخت فیلم بلند تجربه ساخت سریال «سلطان و شبان» را  در کارنامه داشتم.

عده‌ای در این سینما تجربه نکرده و نیاز بوده دست به عمل می‌زنند که رویکرد صحیحی نیست. منشی صحنه یعنی خالق و مدیر صحنه پیش و بعد از کارگردان و برای شروع کار در سینما، بهتر این است که از این حرفه  شروع به کار کرد.

وی در خصوص نگارش فیلمنامه نیز گفت: باید خلاصه طرح از ابتدا تا انتها نوشته شود و پس از آن جرقه‌های مربوط به آن پیدا می‌شود. در قدیم ظهور عکس آیینی داشت و رفته رفته یک عکس در فرآیندی ظهور می‌شد تا عکس کامل شود. این اتفاق درس بزرگی برای فیلمنامه نویس و کارگردان است تا بداند چگونه باید خلاصه‌ای از آنچه را می‌خواهد داشته باشد. فیلمنامه در حکم یک قطب نماست که اگر نباشد، شیرازه امور از هم می‌پاشد.

فرهنگ در پایان درباره تجربه بازیگری و کارگردانی توامان نیز  بیان داشت: من یاد گرفته‌ام که وقتی بازی می‌کنم به خود اجازه ندهم که دانش کارگردانی‌ام مزاحم بازیگری ام شود. در بازیگری خیلی بیشتر توانستم عصیان ها و ناگفته های درونی خود را نشان دهم ضمن اینکه شرایط ساخت یک فیلم بسیار پیچیده است و هنوز نتوانسته‌ام فیلم دلخواه خود را بسازم.

 

برگزاری «دوره‌ شاهنامه خوانی» در موزه سینما

برگزاری «دوره‌ شاهنامه خوانی» در موزه سینما

اولین دوره شاهنامه خوانی در موزه سینما با درس گفتارهایی درباره داستان بیژن و منیژه برگزار می‌شود.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، ادبیات داستانی ما همواره از بهترین منابع در اقتباس و ساخت آثار سینمایی به شمار می‌رود؛ موزه سینمای ایران در نظر دارد اولین دوره شاهنامه خوانی را با هدف آشنایی هرچه بیشتر سینماگران و علاقمندان به هنر هفتم برگزار نماید.
این دوره 10 جلسه‌ای شامل داستان «بیژن و منیژه» است که به کوشش دانشجویان شاهنامه پژوه بزرگ؛ دکتر ابوالفضل خطیبی و موزه سینما برگزار خواهد شد.
نخستین جلسه این دوره روز یکشنبه 19 آذر ساعت 13:30 برگزار خواهد شد ، دکتر فریبا شکوهی عضو هیت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی در ستایش فردوسی سخنرانی خواهد کرد.
همچنین پروانه اسماعیل زاده و کاوس ندایی نیز درباره ویژگی‌های مختلف داستان «بیژن و منیژه» از منظر روایت و تصویرگری صحبت خواهند کرد.
در این برنامه همچنین اجرای هنری شاهنامه توسط کیخسرو دهقانی انجام خواهد شد.
دوره‌ درس‌گفتارهای«بیژن و منیژه» ویژه اعضای باشگاه مخاطبان موزه سینما بوده و علاقه‌مندان می‌توانند جهت ثبت نام به لینک زیر مراجعه نمایند.
https://clubmuseum.ir/workshops/35

«پروانه معصومی » درگذشت

موزه سینمای ایران با نهایت تاسف و تاثر درگذشت ناباورانه «پروانه معصومی» بازیگر با سابقه سینما و تلویزیون  را به جامعه هنری ایران تسلیت گفته و از خداوند متعال برای این هنرمند غفران الهی و آرامش ابدی و برای بازماندگان صبرو اجر مسئلت دارد.

معصومی در فیلم های گل‌های داوودی، تاتوره، ناخدا خورشید، ملاقات، ترنج، شکوه زندگی، جهیزیه ای برای رباب و … و سریال هایی همچون «کوچک جنگلی» ، «امام علی (ع)»، «مسافر ری»، «پلیس جوان»، «یوسف پیامبر (ع)» و «مثل هیچکس» و … نقش آفرینی داشته است.

 

داریوش فرهنگ: نقش منفورترین شخصیت اسلام شیعی «ابن زیاد» را بازی کردم

موزه سینما در ادامه انتشار سلسله برنامه‌های تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز «داریوش فرهنگ» کارگردان و بازیگر پیشکسوت سینما، تئاتر و تلویزیون بخش‌هایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر می‌خوانید.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، داریوش فرهنگ با اشاره به حضورش در فیلم سینمایی محمد رسول الله (ص) در نقش ابوسفیان گفت: با اینکه نقشم در این فیلم کم بود اما آنرا خیلی دوست دارم زیرا بسیار متفاوت بود و به خوبی دیده می‌شد. این نقش از شخصیت اصلی خودم دور بود اما نقشی بود که بازیگر را با چالش مواجه می‌کرد و همانطور که می‌دانید نقش‌های منفی جذابتر از نقش‌های مثبت هستند زیرا درام بیشتری دارند.
وی ادامه داد: جالب اینجا است که من نقش منفورترین شخصیت اسلام شیعی ؛ ابن زیاد را بازی کردم . در ابتدا می ترسیدم که این نقش را بازی می‌کنم زیرا این شخصیت در تاریخ بسیار منفور است و تصورم این بود که شاید در خیابان با چوب و سنگ من را بزنند اما درست برعکس شد و از بازی من در این نقش استقبال زیادی کردند.
وی درباره همکاری خود با حسین فرح بخش نیز گفت: یک روز در منزل بودم فرحبخش به من زنگ زد و از من برای ساختن یک فیلم به صورت مشترک دعوت کرد تا به دفتر او برم. من و فرحبخش از نظر فکری دنیای بسیار متفاوتی داشتیم به همین دلیل با دوستانم مشورت کردم و آنها هم می گفتند او از جهان دیگری صحبت می‌‎کند و من از جهانی دیگر اما وقتی با او صحبت کردم بسیار از شخصیتش خوشم آمد زیرا بسیار آدم باهوش ، به روز و مهمتر از همه اینکه سینمای تجاری و پرفروش را به خوبی می‌شناخت.
فرهنگ بیان داشت: فرحبخش به من فیلمنامه تلخ «تکیه بر باد» را داد که من تصور نمی‌کردم در سینمای تجاری پرفروش شود. بعد از خواندن فیلمنامه به او گفتم سوالم این است که چرا برای ساخت این فیلم از من دعوت کردید و اینکه این فیلمنامه بسیار تلخ است و او در پاسخ به من گفت اتفاقا فکر می‌کنم زمان آن رسیده که فیلم تلخ بسازی و از آنجا که فرحبخش در سینمای تجاری حرفه ای بود شروع کردیم و خوشبختانه با اینکه فیلم بسیار تلخی بود اما فروش بسیار خوبی داشت زیرا فیلم خوش ساخت تجاری شده بود.
وی ادامه داد: در فیلم «تکیه بر باد» بازیگرانی همچون زنده یاد داوود رشیدی ،امین حیایی، مریلا زارعی، لعیا زنگنه و… حضور داشتند که همگی عالی بودند.
فرهنگ در پایان بیان داشت: درحال حاضر دورخیزی برداشتم تا یک بار دیگر آن چیزی که خودم هستم ، می اندیشم ، سلیقه من است و با آن رشد کردم و شکل گرفتم را یکبار دیگر از لا به لای این مشاهدات و تجربیات فیلمی بسازم که دوست دارم.

نمایش دو مستند از «کامران شیردل» در موزه سبنما

فیلم‌های مستند «اون شب که بارون اومد» و «تهران پایتخت ایران است» که فیلمخانه ملی ایران آنها را اصلاح و مرمت کرده است توسط موزه سینما نمایش داده می‌شود.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، کامران شیردل مستندساز شناخته شده‌ای است که آثار ارزشمند او در تاریخ سینمای ایران بسیار تاثیرگذار بوده است.
موزه سینمای ایران قصد دارد نسخه مرمت شده فیلم‌های «اون شب که بارون اومد» و «تهران پایتخت ایران است» از آثار شاخص کامران شیردل را با همکاری فیلمخانه ملی ایران نمایش دهد.
«اون شب که بارون اومد» محصول سال ۱۳۴۷ است و روایت حادثه دهقان فداکار در روستایی در شمال کشور است؛ تحلیلی بر گزارش واقعیت و جنبه نسبی و اسطوره‌سازی از آن است که شیردل در این فیلم جنبه های طنز را هم به کار برده است.
مستند «تهران پایتخت ایران است» روایتگر مشکلات مردم جنوب شهر تهران است و در دهه ۴۰ خورشیدی ساخته شده است.
این دو فیلم چهارشنبه ۸ آذرماه ساعت ۱۶ در سالن فردوس موزه سینما نمایش داده می‌شود و پس از نمایش فیلم، نشست نقد و بررسی با حضور «خسرو دهقان» منتقد و نویسنده پیشکسوت سینما برگزار می‌شود.
حضور در این برنامه برای علاقمندان آزاد و رایگان است.

روایت سه سینماگر از مصائب فیلمسازی درباره فلسطین

نشست «فلسطین در قاب نقره‌ای» با حضور جمال شورجه، منوچهر محمدی، جواد اردکانی و سعید اسدی شامگاه اول آذرماه در موزه سینمای ایران برگزار شد‌.

به گزارش روابط عمومی موزه سینما، در ابتدای این نشست جمال شورجه کارگردان و تهیه‌کننده سینما گفت: در حال حاضر همه ما داغ‌دیده فلسطین هستیم چون ما امت مسلمان یک امت واحد هستیم. هم‌اکنون بخشی از مسلمانان گرفتار یک رژیم جعلی منحوس و غاصبی شدند که این افراد ناجوانمردی خود را از زمان حضرت رسول آغاز کرده بودند. آنها آن زمان خود را برتر از همه انسان‌ها می‌دانستند، انتظار داشتند تمام موحدان تابع آنها باشند و هیچ پیامبری از غیر بنی‌اسراییل نباشد. اسراییلی‌ها تمام دنیا را برای خود می‌دادند و فکر می‌کنند دنیا باید تحت سیطره آنها باشد.

وی با بیان اینکه رژیم صهیونسیتی با کمک آمریکا زمین‌های فلسطین را غصب کرد، اظهار کرد: هیتلر گرچه ضد یهود بود اما با آنها همسو بود و یهودیان را از آنجا تاراند و به سمت آسیا آورد. وقتی هلوکاست را بزرگترین دروغ تاریخ برمی‌شماری عده‌ای پریشان می‌شوند این غده سرطانی در نهایت به سرزمین فلسطینی‌ها آمدند و امروزاما این غده چرکین دوباره سر برآورده است.

کارگردان فیلم «33 روز» با اشاره به دوران جنگ تحمیلی ایران و عراق گفت: جنگ نعمت خفیه‌ای بود که بر ما تحمیل شد و حالا آثار این برکت را می‌بینیم چون باعث شد پیشرفت‌های نظامی داشته باشیم.

وی با گرامی‌داشت یاد سیف‌الله داد، اظهار کرد: او بهترین فیلم با محوریت فلسطین را ساخت. امشب منوچهر محمدی تهیه کننده «بازمانده» در جمع ما حضور دارد و من همیشه دوست داشتم با ایشان کار کنم. یادم می آید گروهی از الجزایر آمدند و خواستند فیلمی با عوامل ایرانی بسازند و برای این امر ما را فراخواندند در همان جا دعا می‌کردم منوچهر محمدی به عنوان تهیه‌کننده حضور داشته باشند چون کار را بلد بودند اما گروه الجزایری مناسبات تولید را بلد نبودند.

شورجه ضمن ادای احترام دوباره به سیف‌الله داد گفت: مطمئنم فیلم سینمایی «بازمانده» توشه راه سیف‌الله داد است و جزء توفیقات او در آن دنیاست.

وی با بیان اینکه مشکل اصلی این است که ما برنامه و سیاستگذاری مشخصی نداریم، گفت: متاسفانه درباره ساخت فیلم با موضوع فلسطین ایده‌های لازم و کافی نداریم. اگر من جای مدیران فرهنگی بودم با آقای محمدی گفتگو می‌کردم و بودجه‌ای در اختیارش قرار می‌دادم تا درباره مسأله فلسطین اثری خلق کند چون او در این حوزه تجربه‌های زیادی دارد.

شورجه خاطرنشان کرد: همه ما به یاد داریم که امام خمینی (ره) گفت فلسطین موضوع اول ماست پس چرا امروز این موضوع عقب افتاده است؟ ما باید تا به امروز ۱۰ فیلمنامه درباره فلسطین آماده می‌کردیم اما هنوز سریال «مدار صفر درجه» که چندین سال پیش ساخته شده است، پخش می‌شود البته نباید از یاد ببریم که این سریال یک سریال خوب و جذاب است که ریشه‌های شکل‌گیری اسرائیل را نشان می‌دهد. به نظرم باید جوانان در کنار با تجربه‌ها قرار بگیرند و در این زمینه کاری کنند.

 

در ادامه این نشست منوچهر محمدی تهیه‌کننده فیلم «بازمانده» نیز بیان کرد: من چه در فیلمسازی چه در زندگی روشی دارم و آن خلاف جریان آب شنا کردن است. اظهار دردی نسبت به فضای رسانه‌ای کشور دارم که این روزها حول محور غزه است. چون با پیش آمدن موضوعی یک فضای هیجانی ایجاد و جوامع دچار تطور می‌شوند. مثلا چه بسیار موضوعاتی که در دوره‌ای پذیرفته شده‌اند اما در دوره‌ای دیگر دچار «اما و اگر» می‌شوند و من آن را طبیعی می‌دانم اما نخبگان و صاحبنظران باید بخشی از این موضوعات را مرتفع کنند. متاسفانه رسانه‌های ما دچار یک فضای عاطفی هستند که درست نیست‌.

وی با اشاره به شکل‌گیری رژیم صهیونسیتی توضیح داد: شاخص‌ترین بخش جنگ جهانی دوم این بود که جریانی به نام نازیسم در آلمان ایجاد شد که داعیه نژاد برتر را داشت و می‌خواست بخش زیادی از دنیا را فتح کند اما آنچه در خلال آن ایجاد شد داستان هلوکاست بود. نازیسم نگاه بنیادین داشت و پیروان آن می‌گفتند نژاد برتر هستند همین امر موجب شد برخی از یهودیان به دنبال کشور باشند. به دنبال شکست آلمان نازی توسط قوای متفقین برخی به حرکتی دست زدند تا نظم نوین جدید برای جهان تعریف کنند تا آنجایی که آنچه شما امروز به عنوان خاورمیانه می‌بینید اساسا قبلا وجود نداشت.

این تهیه‌کننده مطرح کرد: اروپا بعد از هلوکاست دچار وجدان‌درد شد و همین باعث شد تا کاری برای یهودیان کنند بنابراین سعی کردند قوم یهود را که در اقصی نقاط جهان پراکنده بودند در یک جا جمع کنند. کشوری به نام فلسطین همیشه وجود داشت و اگر واقعا غرب نیت خیرخواهانه نسبت به یهودیان داشت آیا نمی‌توانستند کشوری بیابند که متشکل از مذاهب مختلف باشد و در کنار هم زندگی کنند؟ پس ایجاد کشوری به نام اسراییل جای سوال است. غرب متوجه یک منفعت بزرگتری بود که از مسیر آن  خاورمیانه تقسیم می‌شد و از سوی دیگر به موضوعی به نام نفت دست پیدا می‌کردند.

محمدی گفت: زنده یاد علی حاتمی در یکی از آثارش دیالوگی دارد که می‌گوید «هنر مزرعه بلال نیست» هنرمند خودش باید دغدغه داشته باشد .‌ من بنا به دلایلی که مبسوط است چهارگانه‌ای ساختم چون حس کردم شکافی بین روحانیت و نسل جوان ایجاد شده است و باید کاری کنم .

وی با اشاره به فیلمسازی در حوزه فلسطین بیان داشت: دوستان زیادی در حوزه فلسطین کار کرده‌اند اما آنچه باعث ماندگاری «بازمانده» شد این بود که ما پروپاگاندا نکردیم و این فیلم واقعا سینما بود . با صراحت می‌گویم اگر الان صد میلیون دلار به من بدهند فیلمی درباره فلسطین نخواهم ساخت چون این خیانت به خودم و فلسطین است زیرا باید ابتدا به خوبی روی موضوع مسلط شوم. موضوع فلسطین به قدری مهم است که بدون تحقیق و اطلاعات کامل نباید سراغ آن رفت.

محمدی در ادامه بیان داشت: یک سناریو به شدت شاعرانه درباره فلسطین دارم چون فکر می‌کنم این میزان فاجعه در فلسطین باعث شده است که دیگر درام ظرفیت پرداختن به این موضوع را ندارد.

در ادامه جواد اردکانی کارگردان سینما نیز گفت: ما هنوز به جریانی به نام «جریان سینمایی فلسطین» نرسیده‌ایم حتی درباره موضوعات منطقه‌ای هم به چنین نگاهی نرسیده‌ایم. ما تنها یک سری فیلم تولید کرده‌ایم که آنها هم حاصل سیاستگذاری مدون نیست بلکه حاصل اراده افراد است زیرا برای چنین امر مهمی ساختاری مناسب نداریم.

کارگردان فیلم «قناری» بیان داشت: جالب است خاطره‌ای بگویم؛ در آخرین ماه‌هایی که ماجرای داعش در سوریه رقم می‌خورد حاج قاسم جلسه‌ای با مدیران فرهنگی داشت و گفت من نگرانم جغرافیا را ببریم و تاریخ را ببازیم. چون ما در امر رسانه‌ای ضعیف هستیم. اگر قرار است نگرانی حاج قاسم مد نظر قرار بگیرد باید کارهایی اساسی در این زمینه انجام شود.

 

علی اوسیوند: برای فخرفروشی بازیگر نشدم/ بازیگری شغل مقدسی است

موزه سینما در ادامه انتشار سلسله برنامه‌های تاریخ شفاهی خود به مناسبت زادروز «علی اوسیوند» بخش‌هایی از گفتگوی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر می‌خوانید.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، علی اوسیوند بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون درباره علاقه خود به بازیگری گفت: متولد اول آذر ۱۳۳۶ در مسجدسلیمان هستم. پدرم بختیاری و مادرم اصفهانی بود. از همان کودکی و زمان دبستان علاقه زیادی به سینما و بازیگری داشتم. مجله‌های سینمایی آن دوران را می‌خواندم و با اینکه کار می کردم به‌خاطر علاقه زیادی که به سینما و فیلم داشتم بعد از کار به سینما می‌رفتم.
وی ادامه داد: به خاطر دارم در آن زمان کیانوش عیاری از اهواز به مسجدسلیمان می‌آمد و فیلم‌های ۱۶ میلی‌متری و ۸ میلی‌متری نمایش می‌داد.
اوسیوند با بیان اینکه بهترین ره‌آوردی که سینما برای من داشت، سلامت روح، آرامش و راحتی است، بیان داشت: به خاطر فخرفروشی و مسائل جانبی به این عرصه پا نگذاشتم؛ به خاطر آرامشی که کار بازیگری به من می‌دهد به این حرفه مشغول شدم.
وی با بیان اینکه در آثار جدی، ملودرام، تراژیک و… کار کرده‌ است، گفت: من به نقش‌های حسی علاقه و در آنها تبحر بیشتری دارم. به نظرم بازیگری یعنی رها بودن و معتقدم یکی از مبانی اصلی بازیگری باورپذیری و صداقت است. اگر در بازیگری صداقت نداشته باشیم، تماشاگر متوجه می‌شود که ما در بازی خود به او فخر می‌فروشیم و تنها می خواهیم خودمان را به آنها نشان می‌دهیم.
وی ادامه داد: وقتی نقش و کاراکتر نمایشی را باور می‌کنیم، تماشاگر هم ما را باور می‌کند. من در بازی به تماشاگر فکر نمی‌کنم زیرا اگر فکر کنم دیگر باید با منطق پیش بروم بنابراین در موقعیت بازی خود را رها می‌کنم و هیچ‌کسی را نمی‌بینم.
وی درباره تجربه همکاری با زنده یاد ملاقلی‌پور گفت: سال ۷۲ بود در فیلم «پناهنده» با رسول ملاقلی‌پور همکاری کردم که انصافا فیلم خوش‌ساختی هم بود. ملاقلی‌پور سر صحنه بسیار با نشاط بود. گاهی زود عصبانی می‌شد ولی چیزی در دلش نبود. با هم ارتباط خوبی داشتیم. در این فیلم تجربیات خوبی در کنار او کسب کردم.
وی با اشاره به دوران دانشجویی خود عنوان کرد: دوران دانشجویی ما دوران طلایی هنرهای زیبا بود؛ اصغر فرهادی و همسرش پریسا بخت‌آور، علی دهکردی، مرحوم صادق صفایی، ابراهیم حاتمی‌کیا، ماهایا پطروسیان، سعید آقاخانی، من و همسرم حمیرا ریاضی و بسیاری از بازیگران در آن دوران تحصیل کردیم. در همان دوران هم بسیار تئاتر کار می‌کردیم و آنقدر در کارمان جدی بودیم که هر کسی نمی‌توانست با ما تئاتر کار کند.
اوسیوند درباره تجربه بازی در کنار علی نصیریان نیز گفت: علی نصیریان انسان بسیار شریفی است و کار کردن با او همیشه توأم با آرامش است. دو-سه کار با او هم‌بازی بودم و ایشان از اینکه با بازیگرهای دیگر دیالوگ تمرین کند، ابایی نداشت. زمانی که می‌خواست یک سکانس را کار کند، جدا از اینکه خودش متن را خوانده و تحلیل‌هایش را انجام داده بود، بسیار صادقانه از بازیگر مقابلش می‌خواست که دیالوگ‌ها را تمرین کند و تمرین را چندین بار تکرار می‌کرد. برخی از بازیگران این کار را کسر شأن خود می‌دانند، آنها فکر می‌کنند اگر تنها دیالوگ‌های خود را حفظ باشند کافیست؛ در حالی که کار بازیگری، بده بستان است و باید با بازیگر مقابل این کار را به درستی انجام داد و علی نصیریان در این زمینه واقعا شاهکار است.
اوسیوند همچنین از تجربه هم‌بازی شدن با زنده یاد خسرو شکیبایی نیز گفت: با خسرو شکیبایی در چند کار همکار بودیم؛ انسان بسیار شریفی بود. در سریال «بوی گل‌های وحشی»ساخته حسینعلی لیالستانی، در کنار او بازی می‌کردم، شکیبایی انسانی بسیار فروتن و بدون ادعا بود. از کار با او لذت می‌بردم و باعث افتخار من بود که در آن کار با او همبازی شده بودم.
وی با بیان اینکه بازیگری شغلی مقدس است، ادامه داد: بازیگری ریشه در آئین ما دارد. بازیگر به جامعه می‌گوید که کار بد مجازات و کار خوب پاداش دارد. به همین دلیل از خدا می‌خواهم کسانی که در این کار به حقشان نرسیدند، زمینه‌ای فراهم شود که به حقشان برسند.
اوسیوند افزود: امیدوارم بازیگرانی که در قید حیات هستند زنده و سلامت باشند و مشغول کار باشند زیرا بیکاری افسردگی به دنبال دارد. به ویژه بازیگران که افراد حساس‌تری هستند به همین دلیل نباید مورد بی‌توجهی قرار بگیرند وسعی کنیم همکاران خود را به کار دعوت کنیم. واقعا ناراحت‌کننده است که همسر زنده یاد فردوس کاویانی می‌گفت او هر روز لباس می‌پوشید و تصور می‌کرد که باید سر کار برود. نباید این‌گونه باشد باید یکدیگر را درک کنیم.
وی ادامه داد: امیدوارم در جامعه به آرامش برسیم و جامعه پر از طراوت و نشاط شود زیرا جامعه‌ای که نشاط نداشته باشد افراد آن زندگی را درک نمی‌کنند.