تاریخ شفاهی ؛

جلال مقامی ؛ والامقام دوبله ایران

جلال مقامی ؛ والامقام دوبله ایران

جلال مقامی (۲ مرداد ۱۳۲۰ – ۵ آبان ۱۴۰۱) دوبلور، گوینده، مدیر دوبلاژ و بازیگر ایرانی بود. جلال مقامی به دلیل اجرای برنامهٔ «دیدنی‌ها» شهرت زیادی داشت.

به گزارش پایگاه خبری موزه سینمای ایران، استاد جلال مقامی زاده دوم مرداد ۱۳۲۰ در تهران است. او از نوجوانی به تئاتر علاقه‌مند شد و در تئاترهای غیر‌‌حرفه‌‌ای دبیرستان بازی می‌‌کرد؛ به‌‌همین واسطه، او ازطریق حیدر صارمی (پیشکسوت گویندگی و بازیگری) هنگام بازدید از تئاترهای دبیرستان، با دوبله آشنا شد و از طریق زنده‌‌یاد صارمی‌به دوبله دعوت و به رضا کریمی (یکی از مدیر دوبلاژهای آن زمان) در استودیو عصر طلایی معرفی شد.
مقامی سپس نزد مدیران دوبلاژ دیگری نیز گویندگی کرد و نهایتاً تا یک سال بعد به گویندگی نقش‌‌های شاخص رسید. 

جلال مقامی از سال ۱۳۴۴ در فیلم‌های سینمایی به ایفای نقش پرداخت و مدیریت دوبلاژ را از سال ۱۳۴۵ آغاز کرد. [۴]وی در سال‌های بعد از انقلاب ۱۳۵۷، قبل از این‌که صدای سر صحنه در سینمای ایران باب شود، به‌جای سعید راد (مرز)، فرامرز قریبیان (آوار)، مجید مظفری (تیغ و ابریشم، کشتی آنجلیکا)، پرویز پرستویی (شکار)، اصغر همت (هزاردستان)، و… صحبت کرده‌است و اجرای برنامهٔ «دیدنی‌ها» به تهیه‌کنندگی غلامحسین میرزاده را بر عهده داشته‌است. پخشِ این برنامهٔ تلویزیونی از سال ۱۳۶۲ آغاز شد و به مدت ۱۲ سال ادامه یافت. این برنامه در آن سال‌ها که با دوران جنگ هشت‌ساله همزمان بود، روز‌های یکشنبه از شبکهٔ دو پخش می‌شد و با اجرای جلال مقامی به یکی از محبوب‌ترین برنامه‌های تلویزیونی در ایران تبدیل شد.

وی در دههٔ ۱۳۶۰، مدیریت دوبلاژ مجموعهٔ تلویزیونی «مارکو پولو» را بر عهده داشته‌است. او در دوبلهٔ مجموعهٔ تلویزیونی «لبهٔ تاریکی» به‌جای شخصیت رونالد ران کریون یکی از به‌یادماندنی‌ترین گویندگی‌های خود را به یادگار گذاشته‌است. [۵]او در مجموعه‌های تلویزیونی «ارتش سری» (برانت)، «پوآرو» (هستینگز)، «خانوادهٔ رابینسون» (رابینسون)، «شهر مرزی» (جک)، «هشدار برای کبرا ۱۱» (سمیر)، «مزد ترس» (عبدالرضا اکبری)، «پدرسالار» (خسرو شجاع‌زاده)، و… حرف زده‌است.
وی در دههٔ ۱۳۸۰، به‌عنوان گویندهٔ ثابت رابین ویلیامز شناخته می‌شد و در فیلم‌های متعددی همچون انجمن شاعران مرده، خانم داوت‌فایر، جومانجی، هملت، ویل هانتینگ نابغه، مرد دوصدساله، بی‌خوابی و سریال ماجرا‌های شرلوک هلمز بعد از بهرام زند به‌جای (جرمی برت در نقش شرلوک هلمز) گویندگی کرده‌است.
از دیگر آثار مقامی می‌توان به گویندگی‌اش در «لورنس عربستان به جای عمر شریف» و «شکوه علفزار» اشاره کرد.

بیماری و درگذشت

مقامی، در ۱۵ آبان ۱۳۹۳، پیش از این‌که در محل کارش در رادیو البرز حاضر شود و برنامهٔ «شنیدنی‌ها» را اجرا کند، دچار سکتهٔ مغزی و اختلال تکلم شد. وضعیت سلامتی او گرچه نسبت به روز‌های اول بروز عارضه، بهبود یافت، اما بر اثر آن سکتهٔ مغزی خفیف، صدایش تغییر کرد و تکلم برایش کمی سخت شد.
وی در روز جمعه ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، در منزل مسکونی‌اش در مهرشهر، کرج دچار حادثه شد و از ناحیهٔ پهلو آسیب دید. جلال مقامی در سال‌های آخر عمر به دلیل شرایط جسمانی، به ندرت کار دوبله می‌کرد.
استاد مقامی سرانجام عصر پنجشنبه ۵ آبان ۱۴۰۱ بر اثر ایست قلبی درگذشت و پیکرش از مقابل خانهٔ هنرمندان ایران تشییع و در قطعهٔ هنرمندان بهشت زهرا به خاک سپرده شد.

جلال مقامی در گفتگو با تاریخ شفاهی موزه سینمای ایران، با بیان اینکه در ابتدا علاقه زیادی به حرفه دوبله نداشته است، گفت: از بچگی تئائر را خیلی دوست داشتم و همیشه آرزو داشتم بازیگر تئاتر شوم تا روی صحنه بروم اما خیلی زود و از 16 سالگی وارد دوبله و مشغول به کار شدم.

وی با بیان اینکه در جوانی در چند فیلم سینمایی نیز نقش آفرینی داشته است، افزود: یادم می‌آید یک شب نمایش خصوصی فیلمی را داشتیم و افرادی همچون جلال آل احمد، عباس پهلوان و سپانلو نیز برای دیدن فیلم آمده بودند. در انتهای نمایش فیلم، آل احمد من را صدا کرد و گفت خیلی خوب جلوی دوربین بازی کردم و من بسیار خوشحال بودم که فردی همچون آل احمد از بازی‌ام تعریف می‌کند اما از آن فیلم خیلی استقبال نشد به همین دلیل انگیزه‌ام کم شد و سینما را کنار گذاشتم. البته قبل از سینما در شبکه دو سریال «شب‌های آنجلس» را هم بازی کرده بودم . ما در خانه خودمان به خاطر مخالفت پدرم تلویزیون نداشتیم. سریال پنجشنبه شب‌ها پخش می‌شد و خانواده‌ام در خانه خاله‌ام مهمان بودند و اتفاقی بخشی از بازی من را دیده بودند همان شب که از رادیو برگشتم متوجه شدم پدرم بیداراست در آن زمان 19 ساله بودم. از من پرسید کجا بودم و من به او گفتم از رادیو برمی‌گردم و توضیح داد که در تلویزیون من را دیده بود و ازم خواست دیگر در فیلم و سریال حضور پیدا نکنم؛ پدرم اصلا به بازیگری علاقه‌ای نداشت.

مقامی خاطرنشان کرد: یادم می‌آید زنده یاد مجید محسنی می‌خواست در فیلم «بلبل مزرعه» او به جای جواد قائم مقامی بازی کنم اما آقای لطیف پور که در دوبله استاد من بود نگذاشت و زمانیکه فیلم به نمایش درآمد با استقبال خوبی همراه شد و من پشیمان شدم که چرا حضور پیدا نکردم شاید اگر در آن فیلم بازی می‌کردم سرنوشتم شکل دیگری پیدا می‌کرد.

وی در ادامه بیان داشت: زمانی که متوجه شدم مردم از دوبله بسیار استقبال می‌کردند بیشتر به سمت اینکار کشیده شدم . یادم می‌آید برای دیدن فیلم «شکوه علفزار» به سینما رفتیم جمشید مهرداد هم در آن زمان کار دوبله انجام می‌داد و در آن نمایش فیلم حضور داشت. مردم منتظر بودند تا سانس فیلم شروع شود یک دفعه آقای مهرداد با صدای بلند گفت دوبلور یکی از شخصیت‌های فیلم جلال مقامی است که الان در اینجا حضور دارد و مردم به سمت من آمدند، عکس و امضا گرفتند و من بسیار خوشحال شدم . در زمان دوبله فیلم دکتر ژیواگو و بسیاری از فیلم‌های دیگرآنقدر نقشی که می‌خواستیم جای او صحبت کنیم بر روی ما تاثیر می‌گذاشت ما واقعا گریه‌مان می‌گرفت. درواقع فیلم ما را به سمت خودش می‌برد و با توجه به اینکه جوان بودیم می‌توانستیم خودمان را جای شخصیت‌ها قرار دهیم.

مقامی با بیان اینکه استاد من در دوبله خود بازیگرها بودند، گفت: هیچ مدیر دوبلاژی نمی‌تواند به دوبلور بگوید چه حسی بگیرد زیرا حس واقعی را خود بازیگر به دوبلور می‌دهد . یادم می‌آید زمانیکه جای موکی میوکلیوحرف می‌زدم تمام توجه من به صورت و چشم‌های او بود تا ببینم چگونه می‌توانم از او حس واقعی بگیرم.

وی خاطرنشان کرد: یادم می‌آید فیلمی از لورل و هادی صامت بود کپشن های فیلم را ترجمه کرده بودند فکر می‌کنم در حدود 10 صفحه بود و گفتند فیلم را با ترجمه‌ای که داده بودند برای آن دیالوگ بنویسم در آن زمان برای انجام کار بسیار ذوق داشتم به همین دلیل پشت میز مویلا رفتم و دائم می‌نوشتم و از آقایان مقبلی و عباسی خواهش کردم تا جای لورل و هادی حرف بزنند.

مقامی در ادامه افزود: چندین سال پیش در مراسمی که اهالی شعر و ادب حضور داشتند از من دعوت کردند تا روی سن بروم و صحبت کنم در ابتدا کمی اضطراب داشتم زیرا تمام اساتید شعر و ادب در سالن حضور داشتند و زمانیکه می‌خواستم از جایم بلند شوم گفتم خدایا کمکم کن. با خودم گفتم جلوی این بزرگان چه چیزی بگویم. در ابتدا سکوت کردم و بعد از چند ثانیه گفتم من 45 سال است پشت میکروفون زنده زندگی کردم و هیچ و وقت نترسیده بودم به جزء امروز درمقابل شما بزرگان که صاحب کلام هستید. فقط می‌توانم بگویم اهل کاشانم روزگارم بد نیست و... در ادامه تصاویری از دیدنی‌ها دوباره پخش شد و زمانیکه آمدم بنشینم یکی از بزرگان گفت چرا شما تا این اندازه فروتنی دارید؟ ما زمانیکه جوان بودیم بزرگترین ادبیات جهان را با صدای شما خواندیم.