به گزارش پایگاه خبری موزه سینمای ایران، مستند «بانو قدس ایران» به کارگردانی مصطفی رزاقکریمی، شامگاه ۱۲ خرداد ماه ۱۴۰۴ در سالن فردوس موزه سینما به نمایش درآمد و سپس جلسه نقد و بررسی آن به اجرای حامد شکیبانیا و با حضور مصطفی رزاقکریمی کارگردان و سیدعلی میرفتاح نویسنده و منتقد، انجام شد.
این مستند روایتی از زندگی مهر بانو ثقفی، همسر امام خمینی (ره) و سالهای زندگی مشترک ایشان با بنیانگذار انقلاب اسلامی است.
«بانو قدس ایران» به تهیهکنندگی غلامعلی اصغریان و کارگردانی مصطفی رزاق کریمی، محصولی از مؤسسه عروجفیلم و مرکز گسترش سینمای مستند، تجربی و پویانمایی است.
این اثر پیشتر موفق به دریافت تندیس بهترین فیلم مستند از یازدهمین جشنواره «سینماحقیقت» شده و منتخب سی و ششمین جشنواره جهانی فیلم فجر است.
مصطفی رزاق کریمی، مستندساز شناختهشده، پیشتر آثاری چون «یاد و یادگار»، «خاطراتی برای تمام فصول» و «راه ناتمام» را نیز ساخته است.
مصطفی رزاقکریمی در ابتدای این نشست تأکید کرد که ورودش به این پروژه کاملاً اتفاقی بوده است. او گفت: ساخت این مستند تصمیم برنامهریزیشدهای نبود. آن زمان من داور جشنواره سینماحقیقت بودم که چند بار با من تماس گرفتند. به دفتر عروجفیلم رفتم و آنجا با دوستان صحبت کردم. گفتند با پنج کارگردان دیگر درباره ساخت مستند زندگی همسر امام خمینی صحبت کردهاند و در نهایت به این نتیجه رسیدهاند که من این کار را انجام بدهم.
او افزود: واقعاً شناختی نسبت به موضوع نداشتم و همانجا گفتم که هیچوقت قرارداد نمیبندم، مگر اینکه مطمئن شوم تحقیق جواب میدهد. منابع هم خیلی محدود بود؛ بهجز دو کتاب، باقی آثار تکراری بودند. با همین دو منبع تصمیم گرفتم تحقیق را آغاز کنم.

رزاقکریمی مسیر تحقیق را چالشی توصیف کرد: کار سادهای نبود. زوایای پنهانی در زندگی این شخصیت وجود داشت و ما دنبال کشف آنها بودیم. حتی به قم سفر کردیم. در مقطعی احساس کردم مسیر تحقیق بیراهه رفته و همهچیز را از نو شروع کردیم تا به نتایج قابلقبول برسیم و بعد وارد مرحله تولید شدیم.
این کارگردان همچنین از تجربه تعامل با خانواده امام سخن گفتو بیان کرد: جالب است بدانید خانواده امام تا روز نمایش فیلم حتی یک فریم از آن را ندیده بودند. خوشحالم که دوستانم با دقت تحقیق کردند. در این مستند برای نخستینبار اندرونی بیت امام به تصویر کشیده شد. زمانی که برای بازبینی به آنجا رفتم، خود دوستان نیز برای اولینبار دوربین به دست گرفتند. خانم فرشته اعرابی کمک کرد تا وارد آن حیاط شوم و جزئیات زندگی خانم را ببینم.
او شخصیت همسر امام (ره) را چنین توصیف کرد: او زنی روحانی، باسواد، مستقل و همراه امام بود. خیلی برایم جالب بود. حتی امروز هم فکر نمیکنم انقلابی به معنای مرسوم بود، اما همیشه همراه امام و مدیر خانواده بود. از زمان فوت مصطفی تا درگذشت احمد خمینی، روزهای سختی را پشت سر گذاشت.
بسیار خوب. در ادامه تنظیم روزنامهای و حرفهای این بخش از نشست را میخوانید. شیوه روایت بر اساس نقل قولهای مستقیم، ساختار منسجم، و رعایت سبک خبری گزارشهای سینمایی انجام شده است.
در ادامه این نشست، مهدی میرفتاح با تأکید بر اینکه سخنانش از منظر فنی و سینمایی مطرح میشود و ارتباطی به دوستیاش با مصطفی رزاقکریمی ندارد، گفت: این اثر با دشواریها و خطراتی همراه است؛ چرا که ما بهعنوان مخاطب، امکان تحقیق مستقل نداریم. برخلاف مستندهایی که درباره چهرههایی چون محمدتقی جعفری یا مرتضی ممیز ساخته شده، در اینجا تصویری ملموس، منابع تصویری یا آثار مکتوب در دسترس نیست. نهایتاً با چند عکس پراکنده یا منابع بسیار محدود روبهرو هستیم. بنابراین کارگردان با محدودیتهای جدی در متریال مواجه بوده است.
پس از او، رزاقکریمی در پاسخ به نقد حامد شکیبانیا که گفته بود «فیلم از برخی خطوط قرمز عبور کرده» و به بخشهایی مانند صدای خانم ثقفی که میگوید «من به دعا اعتقاد ندارم» اشاره داشت، توضیح داد: تحقیق این پروژه بیش از یک سال و نیم زمان برد و در مجموع سه سال و نیم از عمر من را گرفت. اما با وجود همه این تلاشها، روز نمایش در جشنواره سینما حقیقت، گفتند اجازه اکران ندارید. با این حال، دوستان با رایزنی توانستند فیلم را یک بار بدون حضور خبرنگاران نمایش دهند که همان یک نوبت، به نمایشی بزرگ تبدیل شد.
او در ادامه با اشاره به فضای واکنش تماشاگران اظهار کرد: فیلمهای مهدویان و سرچشمه هم همان روز اکران شدند و سالنها پر بود. بیرون که آمدم، دیدم برخی تماشاگران از شدت تأثر اشک میریزند. یادم هست یکی از جوانها که ظاهر متفاوتی داشت، گوشواره در گوشش بود، در حال پاککردن اشکهایش بود. رفتم دنبالشان، کسی من را نمیشناخت. در طبقه پنجم یا ششم داشتند درباره فیلم بحث میکردند. یکی از آنها، که ظاهرش هیچ ارتباطی با فضای رسمی نداشت، گفت بچهها، این فیلم خیلی چیزها درباره این خانواده را برای ما روشن کرد.
رزاقکریمی افزود: وقتی برگشتم پایین، فضا شبیه یک مجلس ختم بود. جمعیت ایستاده بودند و سکوت کرده بودند. یکی از مسئولان که کنار آقای طباطبایینژاد ایستاده بود، گفت چرا ناراحتی؟ خوشحال باش! اینهمه تشویق شدی! گفتم من حرف آن پسر را شنیدم. گفت درست است. تو در فیلمهایت دروغ نمیگویی، تحریف نمیکنی، چیزی که جای آن در فیلم نیست را نمیزنی.
این کارگردان درباره فرآیند ساخت فیلم تأکید کرد: این مستند از آن جنس کارها نیست که سریع ساخته شود. اعتماد لازم بود. من در ارتباط مستمر با خانواده امام (ره) بودم، بهویژه با خانم فرشته اعرابی. جلسات بسیاری داشتیم. بعد از ورود به اندرونی که تا آن زمان کسی از بیرون اجازه ورود نداشت، گفتوگوهایی شکل گرفت که فضای جدیدی را برای روایت باز کرد.
او همچنین درباره منابع این مستند توضیح داد: کتاب خاطرات «اقلیما» را داشتم که هشت سال پیش منتشر شده بود. اما به جای مصاحبه رسمی، خواستم حرف دلم را بزنم. حتی درباره حاجحسن آقا هم گفته میشد که ارتباط با او سخت است و واقعاً هم سخت بود، اما وقتی اعتماد شکل گرفت، کار جلو رفت. در جایی از تحقیقات، شنیدیم که نواری صوتی از بحثها وجود دارد. گفتیم ما فقط اعتماد میکنیم و پاسخ شنیدیم اعتمادتان را ادامه دهید و آن نوار را در اختیار ما گذاشتند.
پژوهش برایم اصل است، نه احساس
رزاقکریمی در ادامه با اشاره به نحوه کار با صداهای ضبطشده از همسر امام خمینی(ره) گفت: صداها کیفیت خوبی نداشتند، بنابراین آنها را به آقای بهروز شهامت سپردم تا در استودیو تنظیم و بازسازی شود. با بهبود صدا، برای وضوح بیشتر زیرنویس نیز تهیه شد. به باور من، اعتماد خانواده امام از آنجا شکل گرفت که هیچگاه دروغی از ما نشنیدند، تحریفی در روایت ندیدند و فشاری هم بر ما وارد نکردند. فضای کار مبتنی بر گفتوگو بود و همین فضای گفتوگویی موجب شد علاقهمندی آنها برای ادامه همکاری شکل بگیرد.
او درباره برخی جزئیات فرآیند تحقیق تصریح کرد: یکی از ندیمههای قدیمی خانواده که بهطور اتفاقی هنگام مرتبکردن اتاق امام در حیاط دیده شد، نکتهای را درباره چیدمان بالشها مطرح کرد که با تصویر ما تفاوت داشت. وقتی متوجه شدم، گفتم این خانم حتماً باید صحبت کند. در جریان پژوهش، به حدی به جزییات نزدیک شده بودیم که حتی جای نشستن هر فرد در خانه مشخص شده بود. ما دقیقاً موقعیت اتاقها، جای افراد و فضای خانه را بازسازی کردیم. با هماهنگی انجامشده، اجازه ندادیم پیش از مصاحبه خانه را ببینند؛ زیرا ۲۰ سال از آخرین حضورشان گذشته بود. بعد از پایان گفتوگو، اجازه قدمزدن در حیاط داده شد.
این مستندساز ادامه داد: خانم حائری در پایان مصاحبه گفت: من تنها زندگی میکنم. این جمله به من نشان داد که چه اندازه این گفتوگوها صمیمانه شده است. به نظرم، همین بخش از تحقیق، ۵۰ درصد مسیر ساخت فیلم را پیش برد. باید از آقای محمدپور، رضا تیموری و دیگر همکارانم تشکر کنم که واقعاً تلاش زیادی کردند. من آدم وسواسی نیستم، اما در این پروژه حساسیت داشتم؛ چون موضوع درباره امام خمینی(ره) بود.
رزاق کریمی با تأکید بر اهمیت پژوهش در فرآیند مستندسازی افزود: برای من پژوهش اصل ماجراست. خوشحالم که این پروژه به ثمر نشست و امروز نیز در کنار شما هستم، با حضور آقای شکیبا و آقای میرفتاح، که احترام و ارادت ویژهای برایشان قائلم. با این حال، برایم مهم است که دوستانم فیلم را حرفهای ببینند. دوستی جای خودش، اما رفتار حرفهای برای من اهمیت بیشتری دارد.
در ادامه نشست، میرفتاح با اشاره به اهمیت زمینهسازی روایتها گفت: اگر بگوییم همسایهای داشتیم که فرانسه بلد بود، شاید چیز خاصی نباشد. اما وقتی این موضوع را در خانوادهای روحانی قرار بدهیم، معنا پیدا میکند.
او افزود: در مورد خانواده امام خمینی، ما اطلاعات چندانی نداریم. حتی در 10 سالی که امام در ایران بودند، فقط گاهی شعر یا نام چند نفر از اطرافیانش را شنیده بودیم. اما واقعاً آن خانه، آن روابط، آن فضا برای ما ناشناخته بود.
این نویسنده و منتقد بیان کرد: خانوادهها معمولاً برای شخصیتهای بزرگ، نقطه ضعفاند. رهبر یا چهره کاریزماتیکی که جامعه را متحول کرده، ممکن است از سمت خانوادهاش ضربه بخورد. مثلاً در داستان «آرزوی بزرگ»، قهرمان سرانجام از ناحیه دامادش خجالتزده میشود و همهچیز را باید جمعوجور کند.
میرفتاح تصریح کرد: امام خمینی کار بزرگی انجام داد. فیلم آقای رزاقکریمی با دقت ساخته شده، اما قرار نیست فضیلتی به امام اضافه کند. آنچه امام انجام داده، تاریخی است و جای خودش را دارد. زندگی خانوادگیاش هم، صرفاً بخشی از شناخت است، نه منبعی برای اسطورهسازی.
او تأکید کرد: گاهی وقتی خانوادهها خاطراتی تعریف میکنند، اثر عکس دارد. مخصوصاً اگر تلاش کنند تصویر قدی و بینقص ارائه دهند. در دنیای مدرن، خانواده برای چهرههای مهم، اغلب بار اضافهاند، نه فقط برای رهبران سیاسی مثل مکرون یا ترامپ، بلکه حتی در سنتهای مذهبی هم این مسئله دیده میشود.

این نویسنده اظهار کرد: فیلم آقای کریمی، رازهایی را بهآرامی کنار میزند. ممکن بود این کار خطرناک باشد، اما نتیجهاش موفق بود. برای ما جذاب بود چون شناخت قبلی نداشتیم. اما از نظر کاریزما، شاید چیزی به امام افزوده نشد، حتی ممکن است تصویری انسانیتر اما کمابهتتر ایجاد کرده باشد.
میرفتاح با نگاهی تحلیلیتر ادامه داد: ما در مسیر مدرن شدن، باید بسیاری از امور را سکولار کنیم؛ از جمله «بیت» امام و روایتهای شخصی از زندگیاش. این فیلم با نگاه دنیوی، همین مسیر را رفته است؛ نه از منظر سیاسی، بلکه برای تفکیک امر شخصی از امر تاریخی.
او همچنین درباره تصمیم فیلمساز برای استفاده از روایت خانم حائری، همسر آقا مصطفی خمینی، تاکید کرد: این پایانبندی، هوشمندانه بود. شما میپرسید امام چه کرده؟ انقلاب. یک نظام را تغییر داده. اما وقتی فضیلتهای او را میشماریم، میگوییم او شاهزاده بود، یا فرانسه بلد بود. آیا اینها واقعاً فضیلتاند؟ اینکه امام زبان فرانسه میدانسته، نکته جالبی است، اما ربطی به تیم و هسته فیلم ندارد. اگر دنبال فضیلتها برویم، ممکن است دیگران را در موقعیت سختی قرار دهیم.
او اضافه کرد: روایت خانم حائری، تلخ، دقیق و غیرشعاری بود. نه مثل روایتهای رسمی، نه بیمهشده، بلکه انسانی. فیلم در جهانی تمام شد که چندان شیرین نیست، اما واقعی است.
در بخش پایانی نشست، رزاق کریمی به روند گفتوگو با یادگار امام (ره) اشاره کرد و گفت: حاج حسن آقا ابتدا با تحقیق من موافقت کرد و من هم کار را ادامه دادم. روز مصاحبه، کمی مقاومت داشت اما گفت: حالا من حرفهایم را میزنم. من هم با آمادگی کامل جلو رفتم.
او افزود: متوجه شدم که شروع گفتوگو با حاج حسن آقا آسان نیست. پس با یک خاطره ساده آغاز کردم: آقا، امام ماهی دوست نداشت، آبگوشت دوست داشت. خانم ماهی را دوست داشت اما امام از بوی ماهی خوشش نمیآمد، پس میرفتند پیش خواهرشان غذا میخوردند. تعجب کرد و پرسید از کجا میدانی؟ گفتم تحقیق کردهام. تحقیق یعنی توجه به جزئیات.
این مستندساز ادامه داد: از همانجا احساس راحتی ایجاد شد. من فقط دنبال کلیات نبودم، بلکه درباره عادتهای غذایی امام هم کنجکاو بودم. حتی خانم زهرا مصطفوی هم در مورد غذا خوردن در خانواده صحبتهایی داشت. مثلاً گفتند که امام یکبار از دست آبگوشت خسته شد و گفت چقدر آبگوشت بخورم؟ و به همسرشان پیشنهاد دادند برنامه غذایی هفتگی تنظیم کند. این جزئیات کوچک، به من کمک کرد تا رابطهای صمیمانهتر با خانواده برقرار کنم.
او در پایان، درباره موسیقی فیلم نیز توضیح داد: رسیدن به موسیقی مناسب، زمان زیادی برد. آهنگساز جوانی به من گفت ما بغض داریم، میخواهیم در فیلم گریه کنیم. گفتم هنوز نه. تیتراژ فیلم برای شماست، اما این بخش فیلم نه. موسیقی باید برای شخصیت ساخته شود، نه برای احساسات شخصی ما. موسیقی باید با تار و سهتار شخصیت بخواند، نه با احساس سطحی در نهایت، وقتی به تیتراژ رسیدیم، گفتم حالا بغضتان را بروز دهید. اینجا، دیگر هیچ صدای دیگری نیست.