به گزارش پایگاه خبری موزه سینما، علیرضا خمسه ادامه داد: از سال 1360 تاکنون که چهل و دو سال میگذرد، در سینما حضور دارم و با فیلم «مرگ یزدگرد» ساخته بهرام بیضایی کارم را آغاز کردم. در سال 1367 در باغ فردوس فعلی به عنوان مدرس بازیگری به آموزش هنرجویان سینمایی مشغول بودم و افراد بسیاری در این مکان تحت تعلیم قرار گرفتند.
وی گفت: خدا علی معلم را رحمت کند زمانی که تدریس میکردم، او هم در کلاسها حضور داشت و مشخص نمیشد کدام یک از ما استاد و کدام یک شاگرد هستیم و همیشه سر این موضوع با یکدیگر شوخی میکردیم.
خمسه با بیان اینکه ریشه و سرچشمه حرفه بازیگری و مسیر آن در «عشق» نهفته است، بیان داشت: اگر عشق نباشد، هیچ فردی در جهان هستی و همچنین هنر سینما ماندگار نمیشود زیرا سینما بر اساس عشق به وجود آمده است و همه افراد فعال در این حرفه، عاشقانه وارد این عرصه شدهاند.
وی درباره ژانر کمدی گفت: محورعمده رویکرد ژانر کمدی بر بستر انتقاد قرار گرفته است و اگر این مشخصه از آن گرفته شود فقط هجو باقی میماند. زنده یاد صابری معتقد بود در کمدی باید جراحی صورت گیرد و نه سلاخی زیرا در سلاخی افراد یکدیگر را تخریب میکنند و متاسفانه امروزه این جنس کمدی گسترش یافته است که نوعی هجویه به شمار میرود. نکته مهم این است که طنز یک مسئله صد در صد ادبی است اما کمدی یک مقوله کاملا نمایشی به شمار میرود.
این هنرمند افزود: زنده یاد یدالله صمدی زمانی از من خواست فیلمنامه «آپارتمان شماره 13» را با کمک او و آقای دامادی نویسنده اثر بازنویسی کنیم. همچنین ابوالحسن داوودی نیز از من خواست فیلمنامه «جیببرها به بهشت نمیروند» را به اتفاق بنویسیم. شیوه ما این نبود که بعد از نوشتن یک فیلمنامه از کار خداحافظی کنیم. ما آن را زندگی میکردیم و میان ما رفت و آمد خانوادگی برقرار بود به همین دلیل، حاصل کار ما بسیار جدی میشد.
وی ادامه داد: زندگی ما تنها بر اساس حرفه نبود بلکه بر اساس نوع نگاه، بینش ، رفتارهای خانوادگی و اجتماعی شکل میگرفت. برای من، امثال یدالله صمدی و ابوالحسن داوودی تنها یک فیلمساز نبودند بلکه از دوستان نزدیک به شمار میرفتند تا آنجا که من زمان مراسم عقد زنده یاد کیومرث پوراحمد یکی از شاهدان او و همسرش بودم.
خمسه با بیان اینکه عضوی از گروه تئاتر «پیاده» بوده و در تمام کارهای این گروه حضور داشته است، افزود: این گروه متشکل از مهدی هاشمی، داریوش فرهنگ و گلاب آدینه بود. روزی آنها تصمیم گرفتند سریالی به نام «سلطان و شبان» را بسازند و مهدی هاشمی پیشنهاد کرد من نقش «تلخک» را بازی کنم . یادم می آید آن زمان بخشی از این سریال را در موزه سینما فعلی کار میکردیم. من به تازگی از فرانسه آمده بودم و یکی از ایده آلهایم بازی در نقش دلقک «شاه لیر» بود. در نتیجه نقش تلخک را به شیوهای نو که ترکیبی از روش شرقی و غربی بود به اجرا درآوردم. روزی داریوش فرهنگ گفت من این بازی را از تو نمیخوام و دلم میخواهد این شخصیت شبیه به سیاه در نمایش سیاه بازی ارائه شود. به او پیشنهاد دادم زنده یاد حسین کسبیان که سیاه را بسیار خوب بازی میکرد این نقش را ایفا کند، و بدین شکل او به این مجموعه پیوست.
خمسه در پایان با بیان اینکه معتقد است جمله جاودانه و شاه کلید حیات و هستی، عشق است، بیان داشت: علی حاتمی، عزتالله انتظامی، جمشید مشایخی، داود رشیدی و جمیله شیخی از جمله افرادی بودند که این ویژگی در آنها وجود داشت. عشق شادی است، عشق آزادی است، عشق آغاز و پایان آدمیزادی است..
علیرضا خمسهنیا زادهٔ ۹ بهمن ۱۳۳۱ تهران بازیگر، فیلمنامه نویس ، کارگردان و مجری ایرانی است. در سال ۱۳۶۰ برای اولین بار مقابل دوربین سینما رفت و در فیلم مرگ یزدگردبازی کرد. نوع خطوط چهره خمسه و تسلط او بر حرکات صورت (میمیک) و نرمیای که در حرکات بدنش وجود دارد، از همان ابتدای ورود او به حیطه بازیگری، توجه کارگردانهای کمدیساز را به خود جلب کرد و بعد از فیلم جدی مرگ یزدگرد برنامهسازان تلویزیون سراغ او رفتند و در برنامههایی مانند «نوروزنامه»، «هوشی و موشی»، «بورزید و بخندید»، «حواستو جمع کن» و «نگاه سوم» به اجرای قطعات نمایشی طنز پرداخت.در سال ۱۳۶۷،خمسه در فیلم روز باشکوه ساخته کیانوش عیاری در کنار «علی نصیریان» «ایرج طهماسب» و «گوهر خیراندیش» بازی کرد. هرچند این فیلم از سوی تماشاگران با اقبال خوبی روبهرو شد، اما بازی در مجموعه تلویزیونی «هوشیار و بیدار» که سال ۱۳۶۷ از تلویزیون پخش شد، خمسه را بین مخاطبان کوچک و بزرگ به شهرت رساند. در همان سال که کیومرث پوراحمد فیلم خوب لنگرگاه را ساخت، خمسه در نقشی متفاوت در آن ظاهر شد. او در این فیلم، نقش «حمزه» را بازی میکرد که در مسافرخانهای در شهر بندرعباس کار میکرد و پناهگاه دو نوجوانی شده بود که از تهران گریخته و به بندرعباس رفته بودند.در سال ۱۳۶۹ با بازی در فیلم آپارتمان شماره ۱۳ به کارگردانی یدالله صمدی در کنار زنده یاد «جمشید اسماعیلخانی» پرداخت. در این فیلم، خمسه صاحب آپارتمانی در تهران بود که برای فروش آن از کرمان به تهران آمد. او با بیان خوب لهجه کرمانی و بازی روان خود توانست جایزه بهترین بازی را از جشنواره بینالمللی فیلم پیونگیانگ کره شمالی در سال ۱۹۹۲ ازآن خود کند. این فیلم در جشنواره نامزد ۷ سیمرغ بود و برنده ۲ سیمرغ نیز شد.در سال ۱۳۷۲ «ابوالحسن داوودی» فیلم من زمین را دوست دارم را ساخت. در این فیلم، خمسه نقش مردی فضایی را با گریمی متفاوت بازی کرد. بازی خوب خمسه و تروکاژهای تصویری این فیلممن زمین را دوست دارم را با اقبال خوبی از سوی تماشاگران روبهرو کرد. در همین سال حسن هدایت فیلم چشم شیطان را با ژانری حادثهای و متفاوت از دیگری کارهای خمسه، مقابل دوربین برد و نقش اول آن را به خمسه داد. در این فیلم، بازی پرتنش و فعال، او را کاندیدای بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال ۱۳۷۲ و دوازدهمین جشنواره فیلم فجر کرد. چشم شیطان از این دوره جشنواره نامزد دریافت ۵ سیمرغ و برنده ۳ سیمرغ شد. در همان سال، خمسه مجموعه بشین، پاشو، بخند را برای گروه کودک و نوجوان شبکه دو کارگردانی کرد و در سال ۱۳۷۸ در مجموعه تلویزیونی «میگی نه؟ نگاه کن!» حضور یافت.در سال ۱۳۸۷ خمسه در فیلم «بیست» به ایفای نقش پرداخت و بهخاطر بازی در این فیلم موفق به دریافت جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد مکمل از بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجرشد.