تاریخ شفاهی؛

کمال تبریزی ؛ کارگردانی همیشه مشغولِ کار

کمال تبریزی ؛ کارگردانی همیشه مشغولِ کار

کمال تبریزی کارگردانی است که تاکنون دهها فیلم و سریال برای تلویزیون و شبکه‌ی خانگی ساخته و می‌داند فشارها و ممیزی‌ها بخشی از کار در این جغرافیاست که نباید خسته‌اش کند. او می‌داند هر اثرِ هنری بالاخره یک روز به نمایش در می‌آید، حتی شده سال‌ها بعد.

به گزارش پایگاه خبری موزه سینمای ایران، جنجال و استقامت. شاید این بهترین توصیفی باشد که بتوان برای کارنامه‌ی هنری «کمال تبریزی» برشمرد. نگاهی به آثارش (از اولین ساخته تا همین حالا) نشان می‌دهد با کارگردانی خلاق و کاربلد طرف هستیم که از شکستنِ تابو‌ها و رد کردنِ خط قرمز‌ها اِبایی ندارد و حاضر است تمام جنجال‌ها و حاشیه‌هایش را به جان بخرد و اندک اندک یاد بگیرد که چطور با ممیزی‌های دست‌و، پاگیر بازی کند.

تبریزی اولین فیلم سینمایی خود را سال 67 با نام «عبور» ساخت . هر چند این فیلمساز در آثار اولیه خود رویکرد خاصی به دفاع مقدس داشت و پس از موفقیت «لیلی با من است» و موفق ظاهر نشدن فیلم «شیدا» بیشتر به فیلم های ماورایی، مذهبی و خط قرمزهای این حیطه روی آورد و در آثار متأخر خود این رویکرد را به مفاهیم انسانی عام تر گسترش داده است.
او سپس «در مسلخ عشق» و «پایان کودکی» را ساخت اما «لیلی با من است» او را به اوج محبوبیت رساند. «لیلی با من است» با فیلمنامه ای از تبریزی و رضا مقصودی سال 74 ساخته شد. فیلمی که به جهت عبور از خطوط قرمز که برای سینمای دفاع مقدس به نوعی تابو شده بود، ماندگار شد.
فیلم بسیار متکی بر فیلمنامه حساب شده و شخصیت پردازی دقیق آدم هاست و ایده اولیه تحول فرد بر اثر قرار گرفتن در یک موقعیت خاص در این فیلم به بهترین و طنازانه‌ترین شکل نمایش داده می‌شود.
تبریزی با «مهر مادری» از فضای جنگ فاصله گرفت . سپس با فیلم «شیدا» با فیلمنامه‌ای از رضا مقصودی این بار جنگ را محملی برای شکل گرفتن عشق در این فضا و موقعیت قرار می‌دهد. ارتباط رزمنده‌ای که دچار آسیب چشمی شده با صدای پرستاری که برای التیام درد او قرآن می خواند، بدل به عشقی اساطیری می شود که او را پس از جنگ به جستجوی دختر وامی دارد. فیلم در عین حال نقدی ظریف به تغییر آرمان و معیارهای سنجش قابلیت آدم ها در دوران پس از جنگ دارد.

«گاهی به آسمان نگاه کن» با فیلمنامه‌ای از فرهاد توحیدی به نوعی پروژه ای جاه طلبانه از این فیلمساز است که سال 81 ساخته شد. این فیلم اقتباس از رمان منحصر بفرد میخاییل بولگاکف، "مرشد و مارگریتا" بود. آنچه اهمیت این اقتباس را چندبرابر می کند رویکردی است که نویسنده و فیلمساز به اینجایی و معاصر کردن قصه داشته اند و با محوریت دادن به قشر جانبازان و شهدا در واقع یک فیلم سوررئال دفاع مقدسی ساخته اند. فیلمی که در زیرلایه های خود نقدی روانکاوانه به آدم ها در موقعیت های مختلف دارد.
«فرش باد» محصول مشترک ایران و ژاپن فیلم دیگر تبریزی بود که در زمان داغ بودن بحث گفتگوی تمدن ها ساخته شد و از معدود آثاری است که سفارشی بودن ایده اولیه آن به هیچ وجه روی وجوه هنرمندانه اثر منفی نمی گذارد. فیلم اثری گرم و جذاب از تقابل فرهنگ ژاپن و ایران در مهد فرهنگ ایران یعنی شهر اصفهان است. تقابلی که به تأثیرگذاری وجوه مثبت در روابط آدم ها می انجامد و در بخشی فرعی تر همیاری ایرانی را برای بافته شدن یک فرش به تصویر می‌کشد.
«مارمولک» جنجالی‌ترین فیلم تبریزی و موفق‌ترین فیلم او در گیشه با فیلمنامه‌ای از پیمان قاسمخانی سال 82 ساخته شد. فیلمی که از خط قرمزهای حیطه روحانیت عبور کرد و پس لرزه‌های آن تا مدت ها ادامه داشت. هر چند حضور تبریزی به عنوان فردی خودی کلیه شبهه ها را برطرف می‌کرد ولی حساسیت موضوع بخصوص انتخاب قالب طنز و کمدی که می‌تواند حساسیت ها را بالا ببرد به حواشی کار افزود. اما "مارمولک" فیلمنامه حساب شده ای مطابق با اصول فیلمنامه نویسی داشت که طنز کلامی و تکیه بر ادبیات کلامی قشر روحانی و خلافکار در کنار هم از نقاط قوت فیلم بود.

تبریزی با فاصله گرفتن از آن فضای جنجالی «یک تکه نان» را ساخت فیلمی در ژانر تازه تأسیس معناگرا که با تکیه بر محور قصه‌های سفرنامه ای، گذر یک فرد از مبدأ به مقصد را پی می‌گیرد. فیلم می‌کوشد با طراحی شخصیت ها و خطوط فرعی متعدد باور و اعتقادات سطحی و درونی از قرآن، آموزه های مذهبی و ... را به چالش بکشد. او دوباره در «همیشه پای یک زن در میان است» سراغ سوژه جنجالی دیگری رفت فیلم برداشتی آزاد از مجموعه داستان کوتاهی از سیدمهدی شجاعی به همین نام بود و داستان زن و شوهری جوان را روایت می‌کرد که به رغم یک ازدواج عاشقانه کارشان به طلاق خصمانه رسیده و در این میان پای افراد زیادی به ماجرا باز می‌شود این فیلم علی رغم کمدی بودن نقد‌های اجتماعی جدی‌ای دارد.
او در سال 92 با ساخت «طبقه حساس» و همکاری مجدد با پیمان قاسم‌خانی دوباره اسمش را بر سر زبان‌ها ‌انداخت. فیلم سوژه ای بکر داشت و علاوه بر موفقیت در گیشه توانست نظر مثبت منتقدان را نیز جذب کند. فیلم درباره مردی‌ست که قبری دو طبقه می‌خرد اما می‌فهمد که فروشنده قبر کلاه‌بردار بوده و طبقه دیگر را که متعلق به آقای کمالی بوده است به دیگری فروخته؛ و حالا مردی غریبه به جای او درون قبر در کنار همسرش دفن شده. فیلم نگاه سنتی به غیرت و مرد غیوور را به زبان طنز نقد می‌کند.
وی سپس «طعم شیرین خیال» و «امکان مینا» را ساخت فیلم‌هایی که بسیار مورد انتقاد قرار گرفتند و بسیاری اذعان داشتند هیچ نشانی از کارگردانی درجه یک تبریزی در این آثار نیست.
همین امر منجر به آن شد که تبریزی با یک وقفه دو ساله سراغ فیلم بعدی‌اش «مارموز» برود. فیلمنامه مارموز را آیدین سیارسریع از طنزنویسان معروف مطبوعات نوشته است. این فیلم داستان زندگی شخصی به نام قدرت است که سودای رسیدن به قدرت به هر قیمتی را دارد. این فیلم نیز به دلیل شباهت کاراکتر اصلی‌اش به یک شخصیت سیاسی در عالم واقعیت جنجال‌های زیادی به پا کرد .
«ما همه با هم هستیم»  پربازیگرترین فیلم او و یکی از پرستاره‌ترین فیلم‌های چند سال اخیر است. داستان فیلم در بستری کمدی روایت می‌شود و ماجرای سقوط یک هواپیما همراه با مسافرانی است که رازهای مختلفی دارند؛ رازهایی که قرار نیست تا ابد پنهان بمانند... این فیلم به دلیل حضور بازیگران سرشناس و محبوب زیادی مانند گلزار، لیلا حاتمی، مهران مدیری، مانی حقیقی و ... از همان ابتدا وارد حاشیه شد.
همچنین تبریزی سریال‌هایی مانند دوران سرکشی، شهریار، ابله ، سرزمین کهن و سرزمین مادری را نیز ساخته است.
کارنامه پربار کمال تبریزی ثابت می‌کند با کارگردانی خلاق و کاربلد طرف هستیم که از شکستن تابوها و رد کردن خط قرمزها برای رسیدن به اهداف بزرگتر هیچ واهمه‌ای ندارد.  

 

کمال تبریزی در گفتگو با تاریخ شفاهی موزه سینما می گوید : به فیلمسازان جوان توصیه می‌کنم که از سینما به عنوان یک وسیله کاملا جدی استفاده کنند و این هنر را به عنوان یک پل ببینند که وجود آن در جامعه باعث می‌شود همه افراد، دیدگاه‌ها و نگرش‌ها در کنار یکدیگر دیده شوند.
کمال با بیان اینکه متولد روز ۵ آبان ماه سال ۱۳۳۸ است، گفت: من در دوره دبیرستان در مدرسه‌ای تحصیل کردم که بعدها متوجه شدم حسن فتحی نیز در آنجا تحصیل کرده است. یادم می‌آید به دلایل مختلف تصمیم گرفتم تا به دانشگاه پلی تکنیک بروم و در رشته مهندسی راه و ساختمان تحصیل کنم.
وی با بیان اینکه در سال ۱۳۵۶ به دانشگاه رفت و پس از گذراندن سه ترم انقلاب اسلامی شد، ادامه داد: پس از انقلاب، دانشگاه به مدت دو سال تعطیل شد و من به تل فیلم رفتم و در آنجا دوره‌های مختلفی را گذراندم و دو فیلم کوتاه نیز کارگردانی کردم. در آن مقطع ابراهیم حاتمی کیا یک فیلم هشت میلیمتری به نام «کوردلان» را کارگردانی کرد و از من خواست تا تدوین آن‌ را برعهده بگیرم.
تبریزی با بیان اینکه به رشته ریاضی بسیار علاقه‌مند بوده اما  فعالیت‌های عکاسی و سینمایی نیز برایش اهمیت خاصی داشته است، بیان داشت: در آن زمان تصمیم گرفتم تغییر رشته دهم و این موضوع برای مسئولین دانشگاه بسیار عجیب بود. پس از آنکه از رشته سینما فارغ التحصیل شدم، به صورت حرفه‌ای کار خود را شروع کردم.
کارگردان مجموعه «مهر مادری» با ذکر خاطره‌ای از دوران جنگ خاطرنشان کرد: اولین روز جنگ یعنی ۳۱ شهریور ماه به دو گروه تقسیم شدیم که هر گروه شامل یک فیلمبردار، یک دستیار فیلمبردار و یک صدابردار بود. صدابردار گروه ما آقای محمد مهدی حیدریان بود و من فیلمبرداری را برعهده داشتم. با دو خودرو متعلق به وزارت ارشاد، عازم جبهه‌های جنگ شدیم و از تمام مناطق درگیر جنگ فیلمبرداری کردیم. زمانی که بازگشتیم همه این فیلم‌ها را تدوین کردیم که در قالب یک مستند به نام «شهادت طلبان» عرضه شد.
این فیلمساز یادآور شد: در آن مقطع، حس و حالی انقلابی در جامعه وجود داشت و مقوله دستمزد برای ما دارای اهمیت چندانی نبود.
تبریزی در ادامه گفت: من معتقدم فیلمسازی یک فعالیت جمعی است و اگر فردی فکر کند که فیلم خود را به تنهایی می‌سازد، اشتباه بزرگی را مرتکب شده است. اگر مجموعه عوامل به خوبی مدیریت و هدایت شده و دارای انسجام کافی نیز باشند، اثر نهایی نیز تأثیرگذار خواهد بود.
وی درباره ساخت فیلم «مارمولک» بیان داشت: روزی آقای منوچهر محمدی از من دعوت کردند تا به دفتر ایشان برم. او طرح فیلمنامه سینمایی «مارمولک» را به من ارائه کرد و نظرم را جویا شد. هر دو بر این عقیده بودیم که اثر نهایی نتیجه بسیار خوبی خواهد داشت. اولین انتخاب ما برای نقش اصلی این فیلم ، پرویز پرستویی بود و زمانی که او فیلمنامه را مطالعه کردند، به آن علاقه نشان دادند.
کارگردان «طبقه حساس» درباره همکاری خود با پرویز پرستویی خاطرنشان کرد: پرویز پرستویی در چند فیلمی که با او کار کردم روی لباس خود حساسیت زیادی داشت به گونه‌ای که نسبت به تعویض آن رغبتی نشان نمی‌داد. تا زمانی که در «مارمولک» مشغول فیلمبرداری صحنه های زندان بودیم او همواره لباس مربوط به آن صحنه‌ها را بر تن داشت.
تبریزی ادامه داد: روندی که پرستویی طی می‌کند نوعی شگرد به حساب می آید که در جهت نزدیک شدن به نقش، آن را به کار می‌گیرد. به عنوان مثال، برای فیلم مارمولک او مدت‌ها به حوزه علمیه تهران در جنوب شهر رفت و آمد داشت و همنشین افراد حاضر در آنجا بود تا بتواند حال و هوا و همچنین اصطلاحات مختلف را بیاموزد. پرستویی در نهایت موارد مختلفی را آموخت و خود نیز آن‌ها را به فیلمنامه اضافه کرد. «مارمولک» در یک فضای روستایی ساخته شد و افراد محلی در آنجا چندان با بازیگران و فیلمبرداری یک اثر سینمایی آشنا نبودند. به همین دلیل شناختی از پرویز پرستویی نداشتند و زمانی که او با لباس یک روحانی در کوچه و پس کوچه‌ها رفت و آمد می‌کرد، مردم محله کاملا او را به عنوان یک روحانی پذیرفته بودند.
این فیلمساز بیان داشت: پرستویی برای اینکه خود را هر چه بیشتر در فضای نقش قرار دهد، اوقاتی را به مداحی و خواندن روضه اختصاص می‌داد تا ارائه خود را تا حد امکان قابل باور جلوه دهد. درواقع هیچگونه نمایشی در «مارمولک» دیده نمی‌شود و هر آنچه وجود دارد، محصول واقع گرایی موجود در پشت دوربین است.
کمال تبریزی در پایان گفت: به فیلمسازان جوان توصیه می‌کنم که از سینما به عنوان یک وسیله کاملا جدی استفاده کنند و این هنر را به عنوان یک پل ببینند که وجود آن در جامعه باعث می‌شود همه افراد، دیدگاه‌ها و نگرش‌ها در کنار یکدیگر دیده شوند. امیدوارم فیلمسازان جوان بتوانند باعث رشد هرچه بیشتر سینمای ایران شوند.