به گزارش پایگاه خبری موزه سینمای ایران، این مستند با تمرکز بر رابطه پزشک و بیمار و نقش هنر، بهویژه سینما، در تقویت این ارتباط انسانی ساخته شده است.
مستند «چیزی در این قفس خالی» مستند به تهیهکنندگی ارد عطارپور و با پژوهش و کارگردانی محمد کیاسالار با الهام از رابطه ونسان ونگوگ با پزشکش، دکتر گاشه، این پرسش را مطرح میکند که چگونه میتوان از ظرفیت هنرهای تجسمی و نمایشی برای بازسازی همدلی در روابط حرفهای پزشکی بهره گرفت.
اکران این فیلم در موزه سینما، به مناسبت روز پزشک و با هدف گرامیداشت جایگاه این قشر اثرگذار در جامعه برگزار میشود. در این اثر مستند، تلاش شده تا با نگاهی تازه، بُعد انسانی حرفه پزشکی از منظری هنری و میانرشتهای بازتعریف شود.
پیشرفت شگرفت در پیوند هنر و پزشکی
پس از پخش مستند و در ابتدای مراسم شهرام درخشان، مجری برنامه گفت: «سینما در تقاطع هنر و دانش؛ در نزدیکی آشکار با حوزههای گوناگون چون پزشکی، روانپزشکی و روانشناسی معنا پیدا میکند. این روزها میخواهم از زحمات یکی از اثرگذارترین پروژهها بخشاً قدردانی کنم، چنانچه سپاسهای خود را به کارگردان محترم، دکتر سالار، عرض میکنم؛ کسی که مسئولانه در فرآیند ساخت این فیلم مستند کوشید. همچنین مراتب تقدیر خود را نثار جناب پور، تهیهکننده ارزشمند سینمای مستند، میکنم. در این جمع فرهیخته جناب استاد اسماعیل میرفخرایی، که بیش از نیمقرن پیش با برنامهی «دانش» در تلویزیون خاطرهساز شدند و امروز نیز مرجع تخصصی این دو حوزهاند؛ ایشان را اینجا میبینم و از ایشان درخواست میکنم تا چند دقیقهای با ما صحبت کنند.»
به دنبال این درخواست اسماعیل میرفخرایی تهیه کننده سرشناس در توضیحی بیان کرد: « اخیراً، نه از زیر تیغ جراحی، بلکه به یاری علم جراحی و با تکیه بر دانش پزشکی و روشهای نوین، مسیر درمانیای را پشت سر گذاشتم. به همین دلیل هم نکاتم را بهاختصار مطرح میکنم. ما در سال ۱۳۴۵ کارمان را آغاز کردیم. من آن زمان بهدنبال راهی بودم برای نشاندادن تواناییهایم، پس وارد تلویزیون شدم. در آن دوران، آقای رضا قطبی، مدیرکل وقت، مدام از پلهها پایین میآمد و میپرسید: «هیپوتالاموس کجاست؟» و دیگر پرسشهایی از این جنس که بیشتر در حیطه پزشکی قرار میگرفت. بعداً برای من حکم تهیهکنندگی صادر شد و من از همان ابتدا برای ساخت برنامه تلاش کردم تا پزشکان را نیز در برنامهها دخیل کنم.»
میرفخرایی در ادامه بیان کرد: «اینجا باید بگویم که فیلم، بزرگترین کمک من در ساخت برنامههای علمی بود. زمانی که هنوز تولید داخلی نداشتیم، مونتاژ در اولویت قرار داشت. از طریق سفارت آمریکا، دسترسی به فیلمهای آموزشی برای ما ممکن شد. من آن فیلمهای آمریکایی را وارد میکردم، آنها را به نمایش میگذاشتم و قسمتهایی را که رنگ تبلیغاتی پیدا میکرد، حذف میکردم. سپس از یک پزشک ایرانی دعوت میکردم که آن موضوع را تشریح کند.»
او ادامه داد: «اکنون که این فیلم را دیدم، متوجه شدم تا چه اندازه در این حوزه پیشرفت کردهایم. تنها نکتهای که باقی میماند، این است که تلویزیون کی این آثار را پخش خواهد کرد؟ آیا درکی از این دارد که علوم پایهی ما، پزشکی ما، تا چه اندازه با هنر، بهویژه هنر سینما، در هم تنیدهاند؟»
او درباره اهمیت پیوند هنر و پزشکی با یکدیگر توضیح داد: « یاد کلاسهای دکترعبدالله شیبانی، استاد بیولوژیام، گرامی، کسی که جلسات آموزشیاش را همچون یک هنرمند برگزار میکرد. او ما را با ادبیات در دل بیولوژی آشنا میساخت و این، نکتهای بسیار مهم است.»
میرفخرایی در پایان گفت: «خواهش میکنم به اطلاعات پزشکیای که در اینترنت میخوانید، اعتماد نکنید.»
در ادامه این مراسم مسعود فروتن، کارگردان سینما و تلویزیون درباره این مستند گفت: « بسیار خوشحالم که پزشکی ما تا این اندازه هنرمندانه و خلاق ظاهر شده و فیلمی چنین قابل بحث ساخته شده است. فیلمی که هم از منظر پزشکی حرفی برای گفتن دارد، هم از منظر زیباییشناسی سینمایی قابل اعتناست. صمیمانه به سازندگان تبریک میگویم و بسیار خوشحالم از آشنایی با این گروه توانمند.»
روایتی از بیمار، نه بهعنوان کیس، بلکه بهعنوان انسان
در بخش بعدی یونس شکرخواه، استاد ارتباطات ضمن قدردانی و تمجید از این مستند بیان کرد: «در حوزه ارتباطات، ما سه حلقهی اصلی داریم؛ درونفردی (Intrapersonal)؛ که برخی با خودشان در این حلقه به تعادل رسیدهاند و برخی نه. میانفردی (Interpersonal)؛ این حلقه محل تعامل و چالش است، اما ساختار آن دموکراتیک است.چراکه فرستنده و گیرنده در آن مدام جای خود را عوض میکنند.
ارتباط جمعی (Mass Communication)؛ که از بالا به پایین است. شما نمیتوانید با تلویزیون دیالوگ داشته باشید.
اما فیلمی که امروز دیدیم، نوری انداخت بر حلقه نخست. در این فیلم، فردی که به مطب مراجعه میکند، نه یک «ابژه» است و نه صرفاً یک «سوژه». اگر جایگاه او معنا پیدا میکند، در دل دیالوگی دوطرفه است.
بیمار فقط یک کیس نیست که برایش الگوهای آمادهی دارویی تجویز شود. نوری که دوستان در این اثر بر فرد بیمار انداختند، او را از یک کیس موردِ مطالعه خارج کرد و نشان داد که او روایت خاص خود از زندگی را دارد. او ایستگاه نیست؛ او قطاریست که در مسیر حرکت است.»
پزشکی، بازی نیست
حسین کرمانپور رئیس مرکز روابط عمومی و اطلاع رسانی وزارت بهداشت نیز درباره این مستند گفت: « آنچه من انجام میدهم، نه فقط حرفهام بلکه دغدغهی همیشگیام است. داستانها و تجربههایم را معمولاً در قالب روایتهایی ساده و کوتاه، در صفحات مجازیام منتشر میکنم. گاهی بابت این کار مورد انتقاد قرار میگیرم، حتی فحش میشنوم. اما در مقابل، برخی نیز استقبال میکنند و آن را مفید میدانند. سینما، و آنچه دوست عزیزم دکتر کیاسالار انجام دادهاند، معنا پیدا میکند. به نظرم هنوز جا برای پذیرش این نگاه باز نشده است؛ هنوز برخیها در برابر آن گارد دارند. پزشکی را «بچهبازی» نمیدانند و با اصطلاح «بازی» در درمان، بیگانهاند. اما واقعیت این است که وقتی از دل فیلم و تصویر، مفاهیمی آموخته شود، آن یادگیری در ذهن ماندگارتر خواهد شد.»
کرمانپور توضیح داد: «نسلی که اکنون وارد حرفه پزشکی میشود، نسلیست که از همان لحظهی اول، در حین گرفتن نبض بیمار، به ارتباطی عاطفی نیز فکر میکند. بسیاری از آنچه میان پزشک و بیمار رد و بدل میشود، در قالب واژه نمیگنجد. ما نمیتوانیم به بیمار بگوییم: «عاشقتم.» ولی همان لحظه که دست بیمار را میگیریم، او با تمام وجود میفهمد که آن پزشک «اهل دل» است و رابطهاش با بیمار، خشک و مکانیکی نیست.»
او در ادامه بیان کرد: «این نوع ارتباط، دقیقاً همان لحظهایست که انرژی میان پزشک و بیمار جریان پیدا میکند. درست مانند آنچه در فیلم The Green Mile (مسیر سبز) به تصویر کشیده شده بود؛ جایی که یک نفر با دست گذاشتن روی دیگری، درد و بیماریاش را میگرفت. همیشه آرزو داشتم که پزشکی باشم که چنین تواناییای دارد. شاید نشود، اما در فیلم امروز، این حس برایم زنده شد. فکر میکنم اگر بیماران با پزشکانی روبهرو شوند که از جان و دل به کارشان اعتقاد دارند، حتی پیش از اجرای کامل دستورات دارویی، گامی در مسیر درمانشان برداشته شده است.»
ظرفیتهای نهفته در زبان تصویر
مسعود حبیبی، معاون فرهنگی و دانشجویی وزارت بهداشت هم گفت: « هنگام تماشای این فیلم، مدام در ذهنم احساس غبطه داشتم. به این میاندیشیدم که ما در سیستم آموزش پزشکیمان، چه اندازه در حوزههای فرهنگی و ارتباطی با مشکل مواجهیم. رابطهی پزشک و بیمار، در بسیاری از مواقع، با گسستهای جدی روبهرواست. ما در جامعهای زندگی میکنیم که گاه شاهد کشتهشدن پزشک توسط بیمار، یا همراهان او هستیم. متأسفانه، جز چند گفتوگو و برگزاری جلساتی مقطعی، کار بنیادینی انجام نمیدهیم.»
حبیبی ادامه داد: «ما امروز که این فیلم را دیدم، دریافتم چه ظرفیت فوقالعادهای در زبان تصویر و هنر نهفته است. اینگونه آثار میتوانند به شکلی مؤثر، فاصلهها را کاهش دهند، سوءتفاهمها را روشن کنند و حتی از بروز خشونت جلوگیری کنند.»
او در پایان سخنانش گفت: «امیدوارم این فیلم به دست کسانی برسد که در حوزه فرهنگی دانشگاهها، سیاستگذار و تصمیمگیرنده هستند. واقعیت این است که چه تأثیری از هنر بالاتر؟ چه نیرویی میتواند مانند یک فیلم خوشساخت، مخاطب را به فکر وادارد؟»
علی ابرازه رییس دانشکده علوم پزشکی قم هم درباره این مستند توضیح داد: «ما در بحث تصویب این پروپوزال، آقای دکتر کیاسالار را بسیار اذیت کردیم من رییس دانشکده علوم پزشکی قم هستم و در گزارشهای صبحگاهی دانشجویان سال چهارم به بعد استرس بسیار زیادی میبینم و اولین کاری که میخواهم انجام دهم این است که این مستند را برای آنها پخش کنم.»
آهنگسازی آن را محمدرضا علیقلی بر عهده داشته است. صدابرداری اثر توسط احمدرضا طائی انجام شده و رضا تیموری، عباس صاحب و میلاد سرچمی فیلمبرداران آن بودهاند. تدوین فیلم را مهدی جبینشناس و لیلا شرافتی انجام دادهاند و شرافتی همچنین بهعنوان دستیار کارگردان نیز در این پروژه همکاری داشته است.
مستند «چیزی در این قفس خالی» توسط مرکز ملی تحقیقات راهبردی آموزش علوم پزشکی (مرکز نصر) وابسته به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی تهیه شده است.