به گزارش پایگاه خبری موزه سینمای ایران، در شب داغ و غبارآلود ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، سالن تاریک سینما رکس آبادان به صحنهای از مرگ و سکوت بدل شد؛ جایی که پرده نقرهای، به جای تصویر، شعلهور شد و جان بیش از چهارصد تماشاگر را در آتش بلعید. آتشی که تنها یک سالن را نسوزاند، بلکه حافظهی جمعی یک ملت را داغدار کرد و یکی از تلخترین تراژدیهای تاریخ معاصر ایران را رقم زد. حادثهای که نهتنها ریشه در سیاست و خشونت داشت، بلکه نقطه عطفی در تاریخ سینمای ایران شد؛ سینمایی که پس از آن، هرگز مثل قبل نشد.
حادثه آتشسوزی در سینما رکس آبادان، یکی از تلخترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران است که نه تنها جامعه را شوکه کرد، بلکه تأثیری عمیق و پایدار بر فضای سینمای ایران گذاشت. این فاجعه که در28 مرداد سال ۱۳۵۷ رخ داد، به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ سینما و فرهنگ ایرانی، همچنان موضوعی بحثبرانگیز و محل تأمل است.
فیلمی که آخر شب روی پرده بود
در شب ۲۸ مرداد ۱۳۵۷، سینما رکس آبادان در حالی میزبان تماشاگران بود که سانس آخر فیلم «گوزنها» اثر مسعود کیمیایی با مضمون اجتماعی و تضاد طبقاتی روی پرده رفت. این فیلم به دلیل لحن انتقادیاش به نظام حاکم، برای جمعیت تماشاگررجحان یافت و جذابیتی خاص داشت.
ساعتی که رنگ سیاه گرفت
در حدود ساعت ۲۲:۲۱ یا حدود ۲۱:۴۵ شب ظرفیت کامل سینما را حدود ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر پر کرده بودند. آتشسوزی ناگهانی آغاز شد و درهای خروجی بسته بودند، یونیفرم اضطراری مشکل داشت و آب برای اطفاء نیز موجود نبود. نتیجه این حادثه، مرگ دستکم ۳۷۷ نفر بود که بعدها رقم به ۴۳۰ نفر نیز افزایش یافت.
یک جنایت طراحیشده
شواهد نشان میدهد فیلمنامه این حادثه طراحیشده بوده است. پیشتر نیز چند سینمای دیگر در شهرهای مختلف ایران به آتش کشیده شده بودند. در روز فاجعه، چهار نفر، از جمله حسین تکبعلیزاده، فلاح (یا بذرکار) و دو نفر دیگر، با سوختهای آتشزا به داخل سینما رفته و پس از آغاز آتش، درها را بسته بودند. درهای خروجی قفل شده بودند و تماشاگران در محاصره آتش گرفتار ماندند.
مسئولیت چه کسی بود؟ تئوریها و رسیدگیها
در ابتدا، رژیم پهلوی تلاش داشت تا این حادثه را به عوامل انقلابی منتسب کند. اما واکنشها علیه حکومت شدت گرفت. امام خمینی آن را «شاهکار بزرگ شاه برای بدنام کردن انقلاب» خواند و رژیم پهلوی در تلاش برای مصادره این حادثه ناکام ماند.
بعد از انقلاب، دادگاهی ویژه با ریاست سید حسین موسوی تبریزی تشکیل شد. تکبعلیزاده، که تنها بازمانده اصلی این تیم بود، اعتراف کرد که گروهی از پیش طراحیشده این جنایت را اجرا کردهاند. او و دیگران (حدود ۲۶ متهم) محاکمه و برخی از آنان از جمله تکبعلیزاده به اعدام محکوم شدند.
ابعاد سینمایی و نمادین فاجعه
فاجعه نه تنها یک تراژدی ملی، بلکه به نمادی تبدیل شد از بحران مشروعیت رژیم، پیچیدگی فضای سیاسی و عمق فاجعه انسانی. پس از انقلاب، این رویداد دستاویزی شد برای سینماگران مستقل تا روایتهایی ماندگار بسازند؛ روایتهایی که هنوز از زخمهای اجتماعی و انسانی جامعه ایرانی سخن میگویند.
این فاجعه باعث ایجاد شکاف عمیقی در صنعت سینما شد؛ از یک سو، احساس ناامنی و ترس در میان مخاطبان و دستاندرکاران فیلمسازی افزایش یافت و از سوی دیگر، این واقعه، موضوعی جدی برای فیلمسازان و هنرمندان شد که در آثار خود به انعکاس زخمهای اجتماعی و سیاسی آن پرداختند.
پس از انقلاب ۱۳۵۷، سینما رکس آبادان به سمبلی از مظلومیت و اعتراض اجتماعی تبدیل شد و نام آن در خاطره جمعی ایرانیان به مثابه یادآور دوران بحرانی و رویدادهای تأثیرگذار سیاسی باقی ماند. این اتفاق، بخشی از تاریخ سینمای ایران است که فراتر از مرزهای یک حادثه سینمایی، به یک موضوع فرهنگی و اجتماعی پیچیده بدل شد.
کارگردانانی که در دهههای پس از انقلاب به این موضوع روی آوردند، با بهرهگیری از زبان سینما، تلاش کردند وجوه مختلف انسانی، سیاسی و اجتماعی حادثه را به تصویر بکشند و آن را به عنوان بخشی از حافظه تاریخی جامعه ایرانی حفظ کنند.
چالشهای امنیتی و فرهنگی برای سینما در پی حادثه رکس
این حادثه نه تنها نگرانیهایی درباره امنیت مراکز فرهنگی ایجاد کرد، بلکه فضای سینمایی کشور را در دوران پس از آن دستخوش تغییرات مهمی نمود. دولتها و نهادهای فرهنگی با افزایش نظارت و کنترل، به دنبال پیشگیری از تکرار چنین فجایعی بودند. این موضوع در عین حال موجب محدودیتهایی در فعالیتهای سینمایی نیز شد که بخش قابل توجهی از جامعه سینمایی ایران آن را تجربه کردند.
تأثیر حادثه سینما رکس آبادان بر جریان سینمای مستقل ایران
این حادثه علاوه بر اثرات عمیق اجتماعی و سیاسی، بر جریان سینمای مستقل ایران نیز تأثیرات جدی و پیچیدهای بر جای گذاشت. این واقعه، فضای ناامنی و بیاعتمادی را در میان فعالان هنری و سینمایی به وجود آورد که بسیاری از آنها را به سمت خلق آثار مستقل، رادیکال و منتقدانه سوق داد.
حادثه سینما رکس، به نوعی انگیزهای برای فیلمسازان مستقل بود تا از زبان سینما، تراژدیهای اجتماعی را بازتاب دهند و شکافهای عمیق در ساختارهای سیاسی و فرهنگی را نقد کنند. بسیاری از فیلمهای دهههای بعد، به صورت مستقیم یا غیرمستقیم به موضوعاتی چون سرکوب، سانسور و خشونت علیه مردم پرداختند که ریشه در فضایی داشت که حادثه رکس نمادی از آن بود.
واکنشهای بینالمللی به حادثه سینما رکس آبادان
این حادثه فاجعهبار به سرعت توجه رسانهها، دولتها و نهادهای بینالمللی را به خود جلب کرد و به یکی از موضوعات داغ در عرصه جهانی تبدیل شد. این واقعه نه تنها به عنوان یک جنایت علیه بشریت بلکه به عنوان نشانهای از وخامت وضعیت سیاسی و حقوق بشری در ایران پیش از انقلاب شناخته شد.
بسیاری از مطبوعات معتبر جهانی، از جمله نیویورک تایمز، گاردین و لوموند، با پوشش گسترده و تحلیلی به شرح فاجعه پرداختند و آن را نمادی از سرکوب گسترده در ایران ارزیابی کردند. رسانههای غربی این حادثه را به مثابه نمونهای از بیثباتی سیاسی و سرکوب اعتراضات مردمی در ایران معرفی کردند که به موجی از حمایتهای بینالمللی از جنبشهای مردمی ایران انجامید.
حتی روزنامه فرانسوی لوموند دو روز بعد از حادثه نوشت: «مقامات دولتی مسئولیت این آتشسوزی را به عناصر آشوبطلب نسبت دادند، اما مخالفان حکومت این اقدام را محکوم میکنند و میگویند: دولت این کار را کرده است تا اوضاع را آشفتهتر کند و بهانهای برای سرکوب بیشتر به دست بیاورد.» ابعاد حقیقی این حادثه کمکم داشت در برابر دیدگان پرسشگر مردم نمود مییافت. شایعاتی که دهانبهدهان میگشت، پاسخی برای چراهای این همه خانواده عزادار نبود. هر طرف مخالفان خود را مقصر و عامل حادثه میدانستند و این التهاب زخمهای التیام نیافته، آبادانیها را آرام نمیکرد.»
از سوی دیگر، سازمانهای بینالمللی حقوق بشر و نهادهای مدافع آزادی بیان، این حادثه را محکوم کرده و خواستار رسیدگی و پاسخگویی مسئولان شدند. گزارشهای متعددی از سوی نهادهایی مانند عفو بینالملل و کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل منتشر شد که ضمن تاکید بر ضرورت توقف خشونت و سرکوب در ایران، بر اهمیت حمایت از آزادیهای فرهنگی و هنری تأکید کردند.
واکنشهای رسمی برخی دولتها نیز قابل توجه بود؛ دولتهای غربی با صدور بیانیههای رسمی، ضمن ابراز نگرانی عمیق از وضعیت حقوق بشر در ایران، خواستار تحقیقات شفاف و حفاظت از حقوق شهروندان شدند. این واکنشها فضای فشار بینالمللی بر رژیم پهلوی را افزایش داد و در کنار تحولات داخلی، به تشدید بحران سیاسی منجر شد.
در این حال، این واکنشها بر سینمای ایران نیز اثر گذاشت و موجب توجه بیشتر جامعه جهانی به سینمای مستقل و فیلمسازان ایرانی شد که در تلاش بودند واقعیتهای تلخ جامعه را به تصویر بکشند. حضور فیلمهای مستند و روایتهای سینمایی مرتبط با این حادثه در جشنوارههای بینالمللی، همچون فستیوال کن و ونیز، باعث شد صدای سینمای ایران در سطح جهانی شنیده شود و همزمان به درک عمیقتر از تحولات اجتماعی و سیاسی ایران کمک کند.