موزه سینما در روزهای برگزاری جشنواره فیلم فجر۴۳
گزارش تصویری :
گزارش تصویری :
جشنواره دهه فجر در موزه سینما :
فیلم سینمایی « موسی کلیم الله »
فیلم سینمایی «آتش و گلستان» در موزه سینما نمایش داده میشود.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، فیلم سینمایی «آتش و گلستان» ساخته علی روئین تن پنجشنبه ۲۵ بهمن ساعت ۱۸ در موزه سینما به نمایش درمی آید.
این فیلم که به زندگی شهید ابراهیم هادی میپردازد با حضور همرزمان و همسنگران این شهید بزرگوار ساخته شده است.
در خلاصه داستان فیلم آمده است: «هفت پژوهشگر و محقق گم نام، شهید ابراهیم هادی را میجویند و میکاوند تا بشود از او فیلمنامهای نوشت.»
روئینتن که این مستند را سیاهمشقی از خود میداند، عوامل این پروژه را به این ترتیب معرفی کرده است؛ به نور و نگاه: مجید یادگاری، با نیابت: احمد آقاجانلو، گوش و صدای: سید احسان مولایی، به آن و لحظهی: پیام احمدی، مشاورت: محمد تاجیک و با حضور هم رزمان، هم ورزان، هم نفسان، هم سنگران، همراهان، هم محلها و هم خونان شهید جاویدالاثر پهلوان ابراهیم هادی. روایتگران به نوبهی الفبا: سعید الله بداشتی، محمد رضا انصاری، تیما تقیزاده، علی توانگری، حبیب سیف الهی، سارا فیض، علی کارگر. نقش خوانان: میچکا خدابنده لو، منوچهر زرگر، آزاده هادیان، امیر پاسبان و… همراهان: مسعود شمس، صالح نوریان.
شب گذشته فیلم سینمایی «صیاد» با حضور مهدی صیاد شیرازی فرزند شهید صیاد شیرازی، جواد افشار، علی سرابی، ایوب آقاخانی، رز رضوی، خیام وقار کاشانی، مهدی شیخی و سایر عوامل در موزه سینما نمایش داده شد.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، مرتضی یراقبافان ضمن تبریک چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی گفت: از نگاههای ارزشمند شما که به تماشای فیلم صیاد نشستید تشکر میکنم. در جمع ما فرزند برومند شهید صیاد شیرازی حضور دارد که یادگار عزیز این بزرگوار محسوب میشود. همچنین آقای جواد افشار کارگردان این فیلم و علی سرابی بازیگر نقش شهید صیاد نیز در میان ما حضور دارند.
مهدی صیاد شیرازی فرزند شهید صیاد نیز گفت: از حضور مردم عزیز و عوامل محترم فیلم «صیاد» در این برنامه تشکر میکنم و همچنین چهل و ششمین سالگرد شکوهمند پیروزی انقلاب اسلامی و یاد و خاطره حضرت امام خمینی(ره) و شهیدان انقلاب اسلامی خصوصا شهید سپهبد علی صیاد شیرازی را گرامی میداریم.
وی افزود: از همه عوامل فیلم «صیاد» خصوصا آقای جواد افشار کارگردان این فیلم و آقای محمدرضا شفیعی تهیهکننده این اثر و علی سرابی بازیگر محترم نقش صیاد تشکر میکنم. بازی آقای سرابی بینظیر بود و نقش آفرینی ویژهای در این اثر داشتند و امیدوارم عوامل این فیلم در روز اختتامیه با دست پر از سالن خارج شوند. به نظر من عوامل این فیلم زحمت زیادی کشیدند و حس لازم را در مخاطب ایجاد کردند و عموم جامعه میتوانند با این فیلم ارتباط برقرار کنند.
وی ادامه داد: ساخت این فیلم نقطه شروعی برای پرداختن به ویژگیهای متعدد شهید صیاد و مجاهدتهایی است که او در طول سالها، پیش از انقلاب تا پس از دوران دفاع مقدس و زمان شهادت خود صورت دادند. در مجموع من از نتیجه این فیلم راضی هستم و عقیده دارم عوامل این اثر هدیه خود را از مردم عزیز دریافت کردند.
در ادامه علی سرابی بازیگر نقش شهید صیاد شیرازی نیز گفت: برای من باعث افتخار است که امروز در کنار خانواده شهید صیاد شیرازی در این سالن حضور دارم. در هر جشنوارهای که برگزار میشود، عدهای دیده میشوند و عدهای دیگر این موقعیت را به دست نمیآورند. در کل این موضوع اهمیت چندانی ندارد. برای من باعث افتخار بود که توانستم عهدهدار این نقش شوم.
وی با بیان اینکه نفس حضور در این فیلم باعث افتخار است، گفت: خوشبختانه خانواده شهید صیاد از این فیلم اظهار رضایت کردند. همچنین علاوه بر تماشاگران، هنرمندان بسیاری نیز به تماشای این فیلم نشستند و به من اظهار محبت کردند.
سرابی خاطرنشان کرد: افرادی از نزدیک با این شخصیت آشنایی داشتند و نفس به نفس همراه او بودند، اهمیت و کیفیت این فیلم مورد تایید آنان قرار میگیرد، بنابراین چنین مسئلهای برای من دارای اهمیت بسیار زیادی بوده و از هر تشویق دیگری باارزشتر است. هر اثری که درباره یکی از قهرمانان ملی ساخته شود که قدمی هر چند کوچک در راه حفظ این آب و خاک برداشته باشد، بالاترین ارزش را دارد.
سرابی در پایان گفت: زمانی که در حال تحقیق برای آشنایی بیشتر با شهید صیاد بودم متوجه شدم اگر رشادتهای ایشان نبود، امروزه اسم کوچهها و خیابانهای کشور با عناوین عربی باید نامگذاری میشد و این موضوع نشانگر نقش ویژه او در دوران دفاع مقدس است.
موزه سینما به مناسبت زادروز علیرضا خمسه بازیگر و کمدین پیشکسوت سینما و تلویزیون بخشهایی از گفتوگوی تاریخ شفاهی او را منتشر کرد که در زیر می خوانید.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، علیرضا خمسه با بیان اینکه ریشه، مسیر و همچنین مخاطب کاری که ما انجام میدهیم تنها «عشق» است بنابراین کارمان را به نام خدای عشق آغاز کردیم، گفت: من ۴۲ سال است که در این حرفه حضور دارم و نخستین کار حرفهای من در سینما، فیلم «مرگ یزدگرد» ساخته بهرام بیضایی بود.
وی ادامه داد: در طول این سالها ژانرهای مختلفی از کمدی تا تراژدی و ملودرام را تجربه کردهام، اما لحظات خوشی که به یاد میآورم عموما حاصل کار در ژانر کمدی بوده زیرا نتیجه آن ایجاد لبخند و حال خوب برای مخاطبان است.
وی در خصوص به یاد ماندنیترین واکنشهایی که از سوی مخاطبان نسبت به او ابراز شده است بیان داشت: زمانی که با مردم مواجه میشوم این اتفاق معمولا با نوعی اظهار تعجب سوی آنها همراه است و گاهی نیز فرصتی برای گفتوگو پیش میآید.
بازیگر «من زمین را دوست دارم» یادآور شد: زمانی که تحصیلات خود را در ایران به اتمام رساندم، به فرانسه رفتم و یک سال و نیم در مدرسه ونسن در شهر پاریس به مطالعه تئاتر پرداختم و همزمان نیز در کلاسهای پانتومیم و مواردی که فکر میکردم برای فعالیت در این حرفه مناسب است حضور پیدا میکردم. تا اینکه در سال ۱۳۵۷ انقلاب اسلامی صورت گرفت و با این وجود در حدود شش ماه همچنان به تحصیلات خود ادامه دادم. اما در نهایت به این نتیجه رسیدم که بهتر این است به کشور بازگردم و به مردم ایران خدمت کنم.
این هنرمند با بیان اینکه در ایران عضو گروه تئاتر «پیاده» بوده است، افزود: من به همراه بسیاری از بازیگران شناخته شده و توانمند آنسالها چندین تئاتر کار کردیم. در نهایت مهدی هاشمی من را به بهرام بیضایی معرفی کرد تا در «مرگ یزدگرد» در نقش یک سرباز ایفای نقش کنم.
خمسه با بیان اینکه کیانوش عیاری به من گفت مجوز تو را برای حضور در فیلم سینمایی گرفتم، خاطرنشان کرد: در سال ۱۳۶۷ در فیلم «روز باشکوه» عیاری بازی کردم و پس از آن نیز در «لنگرگاه» ساخته کیومرث پوراحمد حاضر شدم و این روند ادامه پیدا کرد. در واقع، از اواخر دهه شصت تا پایان دهه هفتاد یکی از پرکارترین بازیگران سینمای کمدی ایران بودم.
خمسه خاطرنشان کرد: کیومرث صابری فومنی معروف به «گلآقا» بر این عقیده بود که در جامعه کار قصاب سلاخی است و کار جراح نیز به قصد اصلاح انجام میپذیرد. او کارکرد مقوله طنز و کمدی را همچون جراحی میدانست. در صورتی که هجو، مانند سلاخی است. اگر موضوع انتقاد از حیطه کمدی صورت گرفته نشود، نمیتوان کار اصلاح را به انجام رساند. جامعهای که نقد در آن وجود نداشته باشد، قطعا رو به زوال حرکت خواهد کرد.
وی درخصوص تفکیک مقوله طنز از کمدی نیز گفت: ما با دو حوزه ادبیات و هنرهای نمایشی روبهرو هستیم. آنچه که در این ژانر و در مقوله ادبیات اتفاق میافتاد، طنز نام دارد. بنابراین طنز یک مقوله صد در صد ادبی است اما کمدی یک مقوله کاملا نمایشی به شمار میرود.
وی ادامه داد: اطلاق واژه کمدین به بازیگر دارای نوعی ارزش گزاری بوده و به این معناست که چنین فردی میتواند در آثار کمدی و جدی حضور پیدا کند. به نظر من جذابیت سینما در ماندگاری آن است و گیرایی تلویزیون، ریشه در مخاطبان انبوه آن دارد. تئاتر نوعی تمرین و ممارست روی بدن، بیان و تخیل بازیگر است. به نظر من همواره یک کار خوب تلویزیونی از یک کار بد سینمایی عملکرد بهتری خواهد داشت و برعکس. بنابراین این مدیوم نیست که دارای اهمیت بوده بلکه کیفیت یک اثر مهمترین مسئله است.
خمسه در پایان بیان داشت: در آینده زمانی که افراد به داوری ما مینشینید، امیدوارم مهربان برخورد کنند زیرا آنطور که به نظر میآید کوتاهی نکردیم و آنچه را که به نظر درست میآمد انجام دادیم و امیدوارم برای تحلیل و نقد ما با نگاهی مهربانانه صورت بگیرد.
موزه سینما در ادامه انتشار سلسله گفتگوهای تاریخ شفاهی خود همزمان با زادروز « نظام الدین کیایی» صدابردار پیشکسوت سینما بخشهایی از گفنگوی این هنرمند را منتشر کرده است که در زیر میخوانید.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، نظامالدین کیایی در گفتوگو با مجید اسماعیلی مدیرعامل موزه سینما گفت: من در سال ۱۳۲۲ در تهران متولد شدم و به گونهای رشد کردم که پیش از سالهای دبیرستان با سینمای ایران آشنا بودم و خانوادههایی را میشناختم که از جمله سینماداران و تهیهکنندههای مطرح سینمای ایران بودند.
وی ادامه داد: پدر من با وجود اینکه فردی مذهبی بود اما علاقه زیادی به سینما داشت و با دوستان خود همواره به تماشای فیلمها در سینماها مینشست.
کیایی با بیان اینکه زمانی که شش سال داشتم پدرش او را با خود به سینما می برد: خاطرنشان کرد: اولین فیلمی که در سینما دیدیم «میلیونر» نام داشت و بازیگر خانم آن فیلم زنده یاد شهلا ریاحی بود که متاسفانه از میان ما رفته است، او همسایه ما بود و این موضوع بسیار برای من جالب به نظر میرسید. زیرا ابعاد واقعی او با آنچه روی پرده دیده میشد بسیار متفاوت بود و این موضوع دارای نوعی خاصیت جادویی برای من بود. به همین دلیل پس از تماشای این فیلم تا مدتها مقابل خانه او میایستادم تا بلکه بتوانم او را ببینم.
این صدابردار پیشکسوت بیان کرد: بعدها به این نتیجه رسیدم که سینما مقولهای مهم است و بدون عمق نگاه نمیتوان به آن نزدیک شد. سینما یک هنر شخصی نیست بلکه امری گروهی محسوب میشود. برای مثال در امر صدابرداری باید این فرآیند به گونهای صورت بگیرد که در نهایت اوامر و خواستههای کارگردان و فیلمبردار به ثمر بنشیند. بنابراین نیاز است که یک صدابردار با حوزههای کارگردانی، فیلمبرداری، نور، پرسپکتیو و… آشنا باشد.
کیایی با بیان اینکه بهترین صدا در سینما سکوت است، افزود: اگر صدابرداری موفق به ضبط صدای سکوت شود، میتواند ادعا کند که صدابردار خوبی است. صدا زمانی شنیده میشود که سکوت شکسته شود.
این صدابردار پیشکسوت گفت: زمانی که وارد سینمای ایران شدم، آشنایی من با علی عباسی که معتبرترین تهیهکننده سینمای ایران بود، نقطه عطف به شمار میرود. من به همراه یکی از دوستانم که با عباسی درباره اکران فیلمش قرار ملاقات داشت، راهی دفتر او شدم. عباسی از من خواست که ظهر فردای آن روز به دیدنش بروم. او به من پیشنهاد کرد که به عنوان نمایندهاش در صحنه فیلمبرداری فیلم «هنگامه» به کارگردانی ساموئل خاچیکیان حضور داشته باشم.
وی یادآور شد: هنگامی که کار شروع شد خاچیکیان از من خواست که به عنوان دستیار او نیز فعالیت کنم. همان زمان رفاقتی ویژه میان من و خاچیکیان به وجود آمد.
کیایی با ذکر خاطرهای از فیلم «دونده» گفت: امیر نادری فیلم «دونده» را پیش از انقلاب ساخته بود اما چون نتوانسته بودند صدای آن را ضبط کنند، این موضوع به مذاق فیلمساز خوش نیامده و فیلم نیمه کاره رها شده بود. نام اولیه فیلم، «برنده» بود و از من خواست آن فیلم را با نام جدید مقابل دوربین ببریم. وجود صدا در آن اثر باعث شد که روحی تازه در نادری دمیده شود.
وی در پایان خطاب به جوانان بیان داشت: جوانان امروز آیندهساز سینمای ایران هستند آنها متوجه ایراد هر کار میشود و به دنبال پیدا کردن درونیات شخصی خود، فیلمهایی را مقابل دوربین میروند.
در نشست «گفتگو در مه» مطرح شد:
کارگردان نباید برده فیلمنامه باشد
گفتگو در مه خرق عادت است
برنامه نمایش و نشست نقد و بررسی مستند «گفتوکو در مه» ساخته زنده یاد محمدرضا مقدسیان با حضور فخرالدین سیدی کارشناس سینمای مستند، سعید رشتیان، فیلمساز و تهیهکننده سینمای مستند، حمید جعفری، مستندساز و اسماعیل امامی فیلمبردار در قالب بیست و ششمین جلسه «شبهای مستند» در سالن فردوس موزه سینما برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، فخرالدین سیدی در ابتدای این نشست با یادی از زندهیاد محمدرضا مقدسیان گفت: جای او در سینمای مستند ایران خالی است و متاسفانه بسیار زود او را از دست دادیم و سینمای مستند از وجود ایشان بیبهره ماند. مقدسیان در اوج خلاقیتی که قرار داشت حیات را بدرود گفت.
وی ادامه داد: شیوه کار اسماعیل امامی در فیلمبرداری این اثر بسیار درخشان است و او بر خلاف آثار دیگر خود، این فیلم را به صورت دوربین روی دست فیلمبرداری کرده است.
گفتگو در مه سندی تاریخی است
در ادامه سعید رشتیان مستندساز پیشکسوت گفت: متاسفانه مقدسیان را بسیار زود از دست دادیم. فیلم «گفت و گو در مه» یکی از آثار متاخر آقای مقدسیان و فیلمی به یاد ماندنی از اوست. چه خوب که چنین فیلمهایی در تاریخ سینمای مستند کشور وجود دارند زیرا باعث میشوند از فضای آن دوره اسنادی در اختیار داشته باشیم.
وی ادامه داد: «گفتوگو در مه» یادآور زمانهای است که در سالهای پس از سال ۱۳۷۵ جامعه ما آن را طی میکرد و نشان میدهد که در ایران چه تجاربی صورت پذیرفته و زنان در روستاها حرکتهای تسهیل گرانهای را صورت میدادند.
رشتیان بیان داشت: آشنایی با خانم آذر، حاج کمال و روستای دستجرد مربوط به سفری است که به همراه آقای مقدسیان در سال ۱۳۷۵ به آن منطقه داشتیم که در گیر پروژه بازسازی مناطق زلزله زده زنجان و گیلان بودیم. آن پروژه بسیار ویژه بود و مقدسیان کارگردانی فیلم را برعهده داشت.
وی خاطرنشان کرد: این منطقه در محدوده زلزله قرار داشت و این فیلم بدون هیچ حمایت دولتی و با حمایتهای آقای امامی تولید شد و سندی برای آن دوره تاریخی است.
گفتگو در مه خرق عادت است
در ادامه حمید جعفری، مستندساز تیز گفت: صحبت درباره شخصیت و چگونگی ارتباط مقدسیان با افراد مختلف بحث مفصلی است که در جای خود باید به آن پرداخته شود. بیست و دو سال از ساخت این فیلم گذشته و اکنون فرصتی برای مقایسه آثار سینمای مستند اجتماعی در آن سالها و دوران کنونی وجود دارد. امروزه به لحاظ تکنیکی سینمای مستند ایران پیشرفت داشته است و این فیلم بعد از گ«شت سالها همچنان برای من زنده و اثر گذار است.
وی ادامه داد: تا کنون بیش از ۱۰ بار فیلم «گفتوگو در مه» را دیدهام، با این وجودهنوز از تماشای آن لذت میبرم. فیلم «زینت» ساخته آقای مختاری، متقدم بر این فیلم ساخته شده و مقایسه در شیوه پرداخت، محتوا و فرم میان این دو اثر بسیار جالب خواهد بود. «گفتوگو در مه» در میان آثار موجود در کارنامه سینمایی زندهیاد مقدیسیان نوعی خرق عادت است و متفاوتترین اثر سینمایی ایشان است.
جعفری یادآور شد: تصویری که من از اسماعیل امامی در فیلمبرداری این اثر در خاطرم دارم سینمایی نیست و میتوان آن را با «ضامن آهو» و قابهای شکیل آن مقایسه کرد که از درخشانترین فیلمهای سینمای ایران از نظر فیلمبرداری است. اما او با سبک بسیار متفاوتی فیلمبرداری «گقتوگو در مه» را انجام دادند. به شکلی که در صحنه های پرتنش، شاهد دوربینی باطمانینه هستیم.
تلاش کردم مقدسیان را راضی نگه دارم
اسماعیل امامی، فیلمبردار فیلم «گفتوکو در مه» نیز گفت: من حرف خود را پشت دوربین زدهام. این فیلم با مشکلات زیادی مواجه بود اما در هر صورت تلاش کردم مقدسیان را راضی نگه دارم. با این حال با یکدیگر بحثهای طولانی داشتیم و تلاش میکردیم به یک جمعبندی واحد برسیم.
در بخش دیگری از همایش یک روزه «سینمای ایران؛ نگاهی به آینده» در موزه سینما پنل «سینما و جهان ایرانی» با حضور شادمهر راستین فیلمنامه نویس و منتقد سینما، اعظم راودراد عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ، بهارک محمودی عضو هیأت علمی دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و محمدرضا مریدی عضو هیأت علمی دانشگاه هنر برگزار شد.
در ابتدای این نشست، اعظم راودراد عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران درباره مرد ایرانی به روایت سینمای ایران گفت: در ابتدا باید این مسئله را عنوان کرد که آیا مطالعه مرد ایرانی در سینما یک امر ضروری است؟ حدود 28 سال است که در حوزه سینمای ایران کارهای پژوهشی انجام میدهم به نظرم یکی از محورهای پرتکراری که وجود دارد بازنمایی زنان در سینماست. تصور زن شاغل، مدرن یا خانهدار، نقش مادر و همسر و چگونگی بازنمایی آن در سینمای ایران بارها بررسی شده و تحقیقات زیادی درباره آن انجام شده است. در بسیاری از این تحقیقات به این نتیجه رسیدهاند که نوعی مردسالاری در آثار سینمایی وجود دارد و زنان تحت سیطره آن مردسالاری قرار گرفتهاند و باید تغییر کنند یا تغییر کرده است.
وی افزود: طبق برخی از پژوهشها که تحولات نقش زن در سینما را مورد بررسی قرار دادهاند، این گونه بوده که زنان اولیه در سینما سنتی و تحت ستم بودهاند و کمکم رشد اجتماعی آنها بیشتر شد و برابری با مردان شکل گرفت ولی هنوز مردسالاری سر جای خود است. در سینما این گونه نمایش داده میشود که مردسالاری چیز خوبی است و مردان اوضاع خوبی دارند، ولی وقتی در فیلمهای ایرانی دقیق میشویم، میبینم مردها نیز چندان وضعیت خوبی در سینما ندارند. مردانگیهایی در سینمای ایران نمایش داده میشود اما معلوم نیست آن چیزی که ما فکر میکنیم باشد.
این استاد داشنگاه بیان داشت: مجموعا دو تحقیق در این زمینه انجام شده که یکی رساله دکتری بررسی دوره پیش از انقلاب با عنوان «افول مردانگی در سینمای ایران» نوشته علی پاپلی یزدی است (رسالهای در مقایسه لات و لوطی) و آن یکی مقالهای مربوط به دکتر چاوشیان در دوره بعد از انقلاب با عنوان «ستارههای مردانگی و مردانگی ستارهها» است که در دانشکده جامعهشناسی دانشگاه گیلان منتشر شد. این تحقیق بحث مردسالاری هژمونیک را مطرح کرده و دورهبندی کرده است. طبق این تحقیق در دهه 60 مردانگی با خصوصیات مشخصی مثل مقتدر بودن، اخلاق مداری و پشتیبان خانواده بودن مطرح است؛ مرد در این دوره ایدهآل و نمونه است. یعنی مجموعه صفاتی که مردان در آن دوره داشتهاند جمع کردهاند و با آن تیپ ساختهاند. این تحقیق مردانگی در دهههای بعد را بررسی کرده که چه تغییری کرده است و میگوید مردسالاری به اقتضای شرایط خود در دهه های مختلف بازسازی و بهروز شده است ولی همچنان مردسالاری هژمونیک است.
وی با بیان اینکه مردان در سینمای ایران را حداقل در چهار تیپ شخصیتی میتوان مشخص کرد، گفت: در دستهبندی جنگی و انقلابی، دینی و خانوادگی، مسائل اجتماعی و کمدی میتوان تقسیمبندی کرد که البته مسائل اجتماعی با ژانر اجتماعی تفاوت دارد. مسائل اجتماعی در آسیبشناسی یک اصطلاح است که شامل بزهکاری، فقر، جرم و جنایت، طلاق و… است.
وی در توضیح این دسته بندی، ادامه داد: در دستهبندی جنگی و انقلابی، مردانگی مانند فیلم های ملاقلیپور و حاتمیکیا مردان شبیه مردان قدرتمند دهه 60 است؛ آنها دارای شخصیت انسانهای وارسته، خداجو، درستگار و فداکار، مهربان، خانوادهدوست و فرشته مانند هستند. در دسته دیگر که فیلمهای دینی و خانوادگی نقش مردان را میبینیم که از لحاظ اخلاقی مثبت، زحمتکش، خانواده دوست، دیندار و از طبقه پایین جامعه هستند؛ مانند فیلمهای «طلا و مس»، «زیر نور ماه»، «بچههای آسمان»، «آواز گنجشکها» و… فقر به شیوهای زیباشناختی بیان شده است. در دستهبندی مسائل اجتماعی، اغلب مردان دارای خصلتهای منفی یا خیانتکار و فاسد هستند مانند فیلم «سگکشی»، «سعادتآباد» یا از کار و افتاده و ناتوانند مثل «زیر پوست شهر» و «ابد و یک روز» یا بیقید و بیخیال هستند مانند «مهمان مامان» یا خودخواه و ظالمند مانند «برادران لیلا». در فیلم های مسائل اجتماعی بدترین خصلتها در فیلمها به مردان نسبت داده شده است. در دستهبندی کمدی نیز مردان از نظر اخلاقی ضعیف و به دنبال زن و پول و کلاهبرداری و از پیگیری این خواسته هاست که موقعیت کمدی ایجاد می شود. مانند فیلمهای «چارچنگولی»، «هزارپا»، «تمساح خونی»، «فسیل» و…
راودراد با اشاره به این چهار دستهبندی بیان داشت: رابطه بین این چهار دسته شخصیت جالب است. این سوال مطرح میشود که چطور مرد ایرانی در فیلمهای دینی آن طور اخلاق مدار و پاک و منزه است ولی در فیلمهای کمدی آن گونه است. بالاخره کدام یک مرد ایرانی است؟ مردان به چه شکل روایت شدهاند و این فیلمها چگونه میتواند نمایانگر ارتباط مردان با جامعه ایران باشد؟ آیا مانند بحث زنان که تحولی وجود داشت در بحث مردان نیز تحول داشته باشیم؟ این سوالات باعث میشود بدانیم چقدر لازم است درباره مردان در سینمای ایران مطالعه کنیم.
نوک تیز پیکان در سینمای ایران به سمت خانواده سنتی است
در بخش دیگر این پنل، بهارک محمودی عضو هیأت علمی دانشکده ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی درباره «خانواده؛ نهاد کژکارکرد در سینمای ایران» گفت: باید مشخص کنیم وقتی درباره جهان و سینمای ایرانی حرف میزنیم منظورمان چیست. سینمای ایران میتواند میانجی قابل اعتمادی برای درک جهان و ذهنیت ایرانی باشد. این مسئله میتواند چالشهای زیادی داشته باشد. رسانهها واقعیت خود را تولید میکنند و واقعیت میتواند مخدوش باشد چرا که زبان یک رسانه آلوده دامن است. در تحقیقی که انجام دادیم متوجه شدیم سینمای ایران در سالهای متمادی با هیچ چیزی خوب نبوده، با مردان، خانواده، شهر و… خوب نبوده و در همین مسیر سینمای عبوث ناراحت و منتقد نسبت به تحولات و تغییرات اجتماعی، فهم خانواده کژکارکرد در سینمای ایران امکانپذیر میشود.
وی افزود: مسئله اصلی اینجاست که در نهادها و رسانههای اصلی و اشکال مختلف آمورش، خانواده یک نهاد مقدس قلمداد شده است. اما چیزی که در سینما می بینیم این است که خانواده یک نهاد متلاشی و غیرقابل اعتماد است. در این پژوهش تحلیل 10 فیلم از فیلمهای دهه 90 انجام شده و نتایج آن چندان متفاوت با نتایج دهه 80 نیست. فیلمهای مورد پژوهش «خشم و هیاهو»، «شنای پروانه»، «لاتاری»، «ابد و یک روز»، «شبی که ماه کامل شد»، «قصهها»، «کوچه بینام»، «دختر» و «مغزهای کوچک زنگ زده» بود که به نوعی مسئله خانواده در آن محرک داستان بوده است.
محمودی ادامه داد: وقتی از کارکردهای خانواده صحبت میکنیم مواردی مانند حمایتهای عاطفی، شفافیت، جامعهپذیری و حمایت اقتصادی به ذهن میآید. در سینما کژکارکردی خانواده با مجموعهای از تمامی مسائلی که ناکارآمد است مانند بروز انواع خشونت فیزیکی و قتل و پنهان کاری و دروغ به تعریف کشیده میشود. ما در سینمای ایران فرزندانی میبینیم که تمایل به ماندن در خانواده و جامعهپذیری از این طریق را ندارند و ترجیح میدهند از این خانهها فرار کنند. مانند فیلم «ابد و یک روز» و «خانه دیگری».
وی خاطرنشان کرد: بیشتر فیلمهایی که در ارتباط با خانواده دیده شدهاند و خاناوده کژکارکرد را به تصویر کشیدهاند، این کژکارکردی را به نهاد سنت مرتبط دانستهاند. فیلم هایی مثل «خشم و هیاهو» نهادهای خانوادههای مدرنی هستند که از تفکر سنتی رنج میبرند؛ والدین متعصب و کنترلگر دارند. نوک تیز پیکان در سینمای ایران به سمت خانواده سنتی گرفته شده است.
کدام سینما معرف ایران است؟
در بخش بعدی این پنل، محمدرضا مریدی عضو هیأت علمی دانشگاه هنر درباره « ایرانی بودن در سینمای ایران» گفت: سال 1390 بین فیلم سینمایی «یه حبه قند» و «جدایی نادر از سیمین» برای رفتن به اسکار بحث بود و این سوال مطرح میشد کدام یک برای معرفی به اسکار ایرانیتر است؟ «یه حبه قند» یک تصویر شاعرانه از خانواده ایرانی بود که دور هم جمع میشدند و «جدایی نادر از سیمین» یک خانواده مدرن در آستانه فروپاشی بود. در آن سال موضعگیری سیاسی هم به این دوراهی پیوند خورد اما واقعا کدام یک ایرانی تر است؟ بازنمایی ایران واقعی خوب است یا ایران دلخواه؟ از هیچ هنرمندی نمیتوان انتظار داشت فیلم ایرانی بسازد و این منتقدان و پژوهشگران هستند که برچسب ایرانی به فیلم میزنند. حال این سوال پیش میآید که هنر با صفت ایرانی را چطور میتوان توضیح داد.
وی ادامه داد: تحقیق کلاسیک زیگفرید بر دستهبندی ملتها تاکید میکند، مثلا واقعیتگرایی لاتینی، ابتکار فرانسوی، انضباط آلمانی، صوفی منشی روسی و… اما آیا میتوان با چنین صفاتی ملتها را دستهبندی کرد؟ آیا کلیشهسازی نیست؟ مردم شناسان با احتیاط از این دستهبندی ها استفاده میکنند. این دستهبندیها معتبر نیست ولی بیراه و غیر واقعی نیز نیست. چرا که تجربه زیسته و محیط نهادی، پیشینه تاریخی و اقلیم منجر به ساخت یک الگوی مشترک شناختی و رفتار نمادین و خلقیات مشترک میشود اما هیچکس این کار را گردن نمیگیرد و شاید بتوان توضیح داد باید بین خلق و خو و شخصیت اجتماعی یک ملت تمایز قائل شویم. این تمایز کمک میکند توصیفات جامعه شناسان، سفرنامه نویسان و سینماگران را از ایرانی بودن بهتر درک کنیم.
وی همچنین بیان داشت: در سال 1349 دانشگاه هاروارد تحقیقی در ایران انجام داد مبنی بر اینکه خصلتهای ایرانیان چیست. در مرکز مطالعات مدیریت ایران انجام شد و دنبال این بودند مدیر ایرانی اگر وجود دارند چه ویژگیهایی دارد؟ در مجموعه صفاتی که بررسی کردند متوجه شدند ایرانیها به دو صفت لوطیگری و درویش مسلکی دل بستهاند. این دو صفت خوب برای هر فرد خوب دیگر مانند قهرمان فیلم نیز جواب میدهد.
«بازتاب جهان ایرانی در سینمای ایران»
در آخرین بخش این پنل، شادمهر راستین فیلمنامهنویس و منتقد سینما درباره موضوع «بازتاب جهان ایرانی در سینمای ایران» گفت: سرزمین ما به دلیل موقعیت جغرافیایی که دارد مرکز ارتباطات و از جهان ارتباط ارتزاق میکند و فصل مشترک تمام کسانی که ایرانشناسی کردهاند، بحث ارتباطات است. هر چیزی وارد ایران میشود ایرانیزه میشود. اینجا به دلیل وجود راهها و کاروانسراها، زلزله، آبهای سطحی گویا سرزمین بی قراری است. ارتباطات بین تمدنها و گذشته و آینده بین سنت و مدرن است. این موضوع باعث شده مرجعیت حرکتی خود در هنر را به خارج از خود نسبت دادهایم.
وی افزود: مرجعیت تایید میکند یک نقاشی درست است و به آن معیار میدهد. مرجعیت ما در ایران از بین رفته است؛ چرا ایرانی بودن باید معیار اسکار شود؟ اسکار یک جایزه تکنیکال سینمایی است و ما فکر میکنیم باید ایرانی بودنمان را در آن نشان بدهیم.
راستین با بیان اینکه ما ایرانیها به هر دلیل دوست داریم یگانه باشیم، ادامه داد: به همین دلیل نمیتوانیم صنعت داشته باشیم. وقتی بازیگر میشویم، یکی میگوید امیدوارم فیلم خودت را بسازی، کارگردان میشوی، میگویند امیدوارم فیلم خود را تهیهکنندگی کنی و… . یگانگی و رندی ایرانی عیب پیدا کرده برای اینکه آن را کنترل کنیم نیاز به این داریم و فرهنگ و ملت و دولت در یک سیاست با هم باشند. اکنون ارتباطات عیب پیدا کرده و آن را به عنوان واقعیت نمیپذیرند.
وی بیان کرد: سینماگر میگوید چیزی در فیلم نشان میدهم که واقعیت آرمانیام را در آن ببینم بنابراین من هم مثلا «سنتوری» را میسازم. این یگانگی بیماری منحصربهفرد بودن و اینکه جهان باید مرا تایید کند قابل توجه است. اسکار هیچ ارزشی جز تبلیغات ندارد ولی برای ایران چه میکنند؟ و سینمای شاعرانه، یگانه و منحصر به فرد را با آن مقایسه میکنند.
این نویسنده با بیان اینکه سینما عامل ارتباط است و میتواند با جهان و واقعیت ارتباط برقرار کند، گفت: اگر سینما نتواند این کار را بکند، پایان همه فیلمها سیاهنمایی است یا پایان باز است.
در همایش سینمای ایران، نگاهی به آینده پنل «اقتصاد سینمای ایران» با حضور دکتر میثم موسائی؛ عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران ، مجید برزگر؛ فیلمساز ، دکتر حسین یزدانشناس؛ عضو هیات علمی دانشکده هنر دانشگاه دامغان برگزار شد.
به گزارش روابط عمومی موزه سینما، حسین یزدانشناس عضو هیات علمی دانشکده هنر دانشگاه دامغان در ابتدای صحبتهای خود درباره چالشهای اقتصادی سینمای ایران گفت: چالشهای اقتصادی سینما یک مطالعه طولی است. در بین سالهای ۶۸ تا ۹۷ تقریبا ۸۸ درصد مخاطب ریزش داشته و ما به دنبال دلیل این اتفاق بودیم که متوجه شدیم ازجمله دلایلی که منجر به این اتفاق شده حضور نهادهای حاکمیتی در تولید فیلم، نگاه خاص حاکمیت به سینما و افت کیفیت و جذابیت فیلمها است.طبق چیزی که آقای سید محمد بهشتی هم به آن اشاره کردند، دولت میخواهد درخت را با ذهنیت خود به آن چیزی که میخواهد تبدیل کند.
وی ادانه داد: فیلم بیگپروداکشن سود خود را از مخاطب و اکران نمیگیرد و به همین دلیل برایش مهم نیست که مخاطب آنرا دوست دارد یا نه و خود فیلمسازان پیش از اکران به سود خود رسیدهاند. مطلب دیگر حساب و کتابهای بیاصول این پروژه هاست که با حساب و کتابهای غیرمتداولی پیش میروند. این موارد علاوه بر پولشویی و رانت ، کاهش مخاطب را هم به همراه دارد.
میثم موسائی عضو هیات علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران نیز پیرامون مقدمهای بر ظرفیتهای بالقوه اقتصادی سینمای ایران، گفت: برای شناخت ظرفیتها باید تقاضا و عرضه سینما را بشناسیم و بدانیم که این بازار چه ساختاری دارد و رابطه این محصول با سایر محصولات هنری به چه شکل است. نگاه به اقتصاد سینما جدا از نگاه به اقتصاد کشور نیست اینها در راستای همدیگر هستند. سینما در دنیای امروز بخش مهمی از اوقات فراغت را پر میکند و برای پر کردن محصولات جانشینی میتوانند باشند. کشور ما در صنعت سینما سابقه بیش از ۱۰۰ ساله دارد و سهم آن چنانی در جی دی پی جهانی نداریم. مهم این است که این صنعت خیلی بومی شده است و در بسیاری از عرصههای بین المللی حضور پیدا میکند.
وی با بیان اینکه فیلم در کشور ما یک کالای لوکس تلقی میشود، ادامه داد: اگر فرض کنیم در سال پنج بار به سینما رفتن عرف باشد، هزینه بالایی را به سبد اقتصادی خانوار تحمیل میکند. سینما دچار تناقض بزرگی است و این است که محصول آن جنبه عمومی دارد و توجیه میکند تا دولت در تولید آن کمک کند. این توجیه اصلی پرداخت یارانه به بخش هنر و تولیدکننده است. وقتی دولت کمک می کند، دست آن بر دخالت بر محتوا را بیشتر میکند و افزایش تعداد تماشاگر نکته بسیار مهمیست که باید مورد توجه مسئولان قرار بگیرد.
این استاد دانشگاه با بیان اینکه تا وقتی ممیزی واقعی را به خود مخاطب نسپاریم، اتفاق درستی رخ نخواهد داد، بیان کرد: ما در این صنعت نیروی انسانی بسیار خوب و ازنظر حضور در بازارهای جهانی نیز اوضاع خوبی داریم ولی نکته این است که این حضورها هدفمند نیستند و ظرفیت صادراتی که در این حوزه وجود دارد واقعا در برخی موارد غیر قابل تصور است. باید به سمت حذف و کاهش حضور و دخالت دولت برویم و باید مقررات دست و پاگیر حذف شوند.
مجید برزگر( فیلمساز) نیز درباره ظرفیتهای سینمای مستقل، گفت: با شنیدن بحث های مکرر اقتصاد سینما باز در یک هزارتویی عجیب گیر کردیم. نوقتی سبت بحث های علمی در سینما را در ذهنم مرور می کنم که چرا از منظر اقتصادی هیچ جایگاهی نداریم. به هیچ جوابی نمیرسم مگر اینکه لابد سینمای ایران نمیخواهد وارد صنعتی شدن شود.
وی ادانه داد: نگاه خیره به دوربین حاکمیت بر دوربین سینمای ایران چیزیست که اگر چیزی که میخواهم نگویی، تو را حذف میکنم. اینجاست که تماشاگر اعتماد خود را نسبت به فیلم ها را از دست می دهد و تنها سینمایی که توانسته ارزش افزوده داشته باشد، سینمای مستقل ایران است.
برزگر افزود: وضعیت سینمای مستقل به گونهایست که نشان میدهد میتواند هرباره مخاطب خود را پیدا کند.
این فیلمساز ادامه داد: از بین ۱۰۰ فیلمی که تولید می شود فقط ۹۰ فیلم برای فروش ساخته میشوند که شاید پنج تای آنها فروش داشته باشند ولی اقتصاد در سینمای مستقل اتفاقا درستتر و سالمتر است و حداقل پول خود را درمیآورند.
برزگر خاطرنشان کرد: هیچ تهیهکننده دولتی نگران فروش خود نیست و تا دلتان بخواهد آدمهایی داریم که متوجه حرفها نمیشوند و پولهایی که شاید بهتر است خرج مدرسه ساختن شود، خرج ساختن فیلمهایی میشود که قابل گفتن و حرف زدن نیستند. ولی در تمام این سال ها باید از آقایان تقوایی و بیضایی و… میخواستند که شما فقط بیایید فیلم بسازید و به ما اضافه کنید.
وی بیان داشت: علت مرگ نامعلوم در سال ۹۹ تولید شد و چهار سال بی هیچ دلیلی اکران نشد و باوجود استقبال خوبی که شده است اگر ۱۰ برابر هم شود باز با ناترازی موجود نمیتوانم در این سال چنین فیلمی را بسازم.