هنرمندی از دل هنرهای تجسمی؛

عباس کیارستمی، ریشه در خاک

عباس کیارستمی، ریشه در خاک

پس از وقوع انقلاب اسلامی عباس کیارستمی تصمیم به ماندن در ایران گرفت.او براین باور بود که این انتخاب تاثیرگذارترین و مهمترین تصمیم زندگی حرفه ای اش بوده است .

به گزارش پایگاه خبری موزه سینمای ایران، در دهه‌هایی که سینمای ایران بیش از هر چیز به روایت‌های درام شهری و فضای تجاری گرایش داشت، هنرمندی جوان از دل هنرهای تجسمی، مسیری متفاوت را آغاز کرد. مسیری که بعدها نام او را به عنوان یکی از عوامل مؤثرترین فیلمسازان جهان در تاریخ ثبت کرد، او کسی نبود جز عباس کیارستمی.

کیارستمی دانش‌آموخته رشته نقاشی و هنرهای گرافیکی از دانشگاه تهران بود و پیش از ورود به سینما، تجربه‌های متنوع در حوزه طراحی بصری بود. از طراحی پوستر و تصویرگری کتاب‌های کودک گرفته شده تا کارگردانی آگهی‌های بازرگانی و ساخت تیتراژ فیلم‌ها. این تجربیات، گرچه در نگاه نخست از حیطه کارگردانی سینما به نظر می‌آمدند، اما به‌خوبی بستر شکل‌گیری نگاه فرمی، ساده‌گرا و در عین حال تأمل‌برانگیز کیارستمی را فراهم کردند.

بین سال‌های( ۱۹۶۲ تا ۱۹۶۶)، کیارستمی ۱۵۰ آگهی بازرگانی برای تلویزیون ایران ساخت. همچنین در طراحی این مدت عنوان‌بندی فیلم‌های مهم مانند «قیصر» مسعود کیمیایی را طراحی کرد و به کتاب‌های کودکان پرداخت. هر چه او هیچگاه سریال تلویزیونی نساخت.

کانون پرورش فکری نقطه عطف کیارستمی

نقطه عطف ورود کیارستمی به دنیای فیلمسازی، دعوت از سوی «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» در سال( ۱۳۴۸ /۱۹۶۹میلادی) بود؛ نهادی که در آن زمان، تختی خلاقانه و پیشرو برای تولیدات فرهنگی و هنری می‌شود. او مأمور شد تا بخش فیلم کانون را راه‌اندازی کند، و درست یک سال بعد، اولین فیلم کوتاهش با عنوان نان و کوچه ساخته شد. فیلمی که نه‌تنها آغازگر فعالیت‌های سینمایی او بود، بلکه نماینده‌ای بود.

اثر «نان و کوچه» (۱۳۴۹ / ۱۹۷۰)، در ظاهر داستانی ساده از یک کودک و یک سگ ولگرد را روایت می‌کرد، اما به‌واسطه استفاده از بازی‌های بداهه، دوربین ناظر، ریتم کند و مستندگونه و روایتی به‌دور از درام‌های ساختگی، زبان بصری تازه را معرفی می‌کند. همین عناصر، بعدها به مولفه‌های اصلی سینمای ارستمی تبدیل شدند. سینمای مینیمال، شاعرانه، انسانی و در عین حال آمیخته با پیچیدگی‌های فلسفی زندگی روزمره.

اولین کیارستمی، بیش از آن که تنها یک فیلم کوتاه کودکانه باشد، یک بیانیه‌ هنری خاموش اما آگاه بود. بیانیه که می‌گفت: «سینما می‌تواند از دل ساده‌ترین لحظات، جهان را به تصویر بکشد.»

فیلم بلند کیارستمی، «مسافر» (1353 / 1974)، درباره پسر نوجوانی از روستا است که با سرکشی و سماجت می‌کوشد خود را به تهران برساند تا یک مسابقه فوتبال را از نزدیک تماشا کند. این فیلم، تصویری ماندگار از دوران پرچالش نوجوانی ارائه می‌دهد.

عباس کیارستمی و انقلاب

پس از انقلاب ۱۳۵۷، کیارستمی تصمیم به ماندن در ایران گرفت. او بر این باور بود که این تصمیم، مهم‌ترین و تأثیرگذارترین انتخاب در زندگی حرفه‌ای بوده است. او گفته است که در ایران ماندن است و هویت ایرانی‌اش را حفظ می‌کند. او تشبیه کرده است که اگر درختی که ریشه در خاک دارد جابجا شود، نمی‌تواند مانند میوه‌هایی که در سرزمین اصلی‌اش می‌دهد، تولید کند.

در دهه ۱۳۶۰ (۱۹۸۰ میلادی)، کیارستمی با ساخت مستندهایی چون «اولی‌ها» (۱۳۶۳ / ۱۹۸۴) و «مشق شب» (۱۳۶۸ / ۱۹۸۹)، نگاه عمیق‌تری به زندگی کودکان دبستانی در ایران داشت و می‌تواند باعث ایجاد تغییرات اجتماعی در زندگی آن‌ها شود.

سه‌گانه «کوکر»

در سه‌گانه «کوکر» که نام را از روستایی با همین عنوان گرفته، کیارستمی از موضوعات سنتی خود یعنی زندگی اخلاقی کودکان فاصله گرفته و به بررسی مرزهای میان فیلم و واقعیت پرداخته است. در فیلم «خانه دوست کجاست؟»(۱۳۶۶ / ۱۹۸۷) پسربچه‌های هشت ساله، باید دفترچه دوستش را بازگرداند، اما نمی‌داند او کجا زندگی می‌کند.

فیلم دوم این مجموعه با عنوان «زندگی و دیگر هیچ» (۱۳۷۱ / ۱۹۹۲)، داستان سفر کارگردان به کوکر را روایت می‌کند. روستایی که پس از زلزله شدید از زمان ساخت فیلم اول آسیب دیده و کارگردان به دنبال پسربچه‌ای است که در فیلم نخست بازی کرده بود. این فیلم اولین تجربه کیارستمی با محوریت سفر با خودرو بود، موتیفی که بعدها بارها در آثارش بازگشت. فیلم پایانی سه‌گانه، «زیر درختان زیتون» محصول سال (۱۳۷۳) است که تلاش عاشقانه یک بازیگر برای جلب توجه یک بازیگر زن در هنگام فیلمبرداری است.

در همین دوره، کیارستمی فیلم «نمای نزدیک» (1369) را ساخت که داستان واقعی یک انسان را بازگو می کند که با تظاهر به اینکه «محسن مخملباف» کارگردان برجسته است، خانواده مرفه تهرانی را فریب می دهد.

سه گانه کروکر و نمای نزدیک باعث شهرت بین المللی عباس کیارستمی شدند.

همچنین فیلم‌نامه کیارستمی برای «بادکنک سفید»(۱۳۷۴ )که زندگی را از نگاه دختری هفت ساله روایت می‌کند، به اعتبار او افزود.

نخل طلای کن برای «طعم گیلاس»

در فیلم «طعم گیلاس»که محصول سال (۱۳۷۶ ) است مردی در حومه تپه‌های اطراف تهران پرسه می‌زند تا کسی را بیابد که پس از خودکشی‌اش، او را دفن کند. این فیلم در ایران به دلیل آن‌که به‌زعم برخی، خودکشی را ترویج می‌کرد، توقیف شد. اما در نهایت در جشنواره فیلم کن ۱۹۹۷ جایزه نخل طلای مشترک را با فیلم «مارماهی» ساخته امامورا شوhei از ژاپن دریافت کرد.

فیلم «باد ما را خواهد برد»(۱۳۷۸ ) روایتگر داستان مهندسی است که همراه با گروه فیلم‌برداری به روستایی کوهستانی و دورافتاده سفر می‌کند تا مراسم خاک‌سپاری زنی سالخورده را مستند کند. این اثر به شیوه‌ای غیرخطی و ایهام‌آمیز روایت می‌شود و بسیاری از شخصیت‌ها در طول فیلم، تنها از طریق صدا یا گفت‌وگوهای غیرمستقیم حضور دارند و هیچ‌گاه دیده نمی‌شوند.

فیلم مستند «آ.ب.ثی آفریقا» محصول سال (۲۰۰۱) درباره یتیم‌های اوگاندایی است که والدین‌شان در اثر ابتلا به بیماری ایدز یا در جریان جنگ داخلی کشته شده‌اند. این اثر نخستین فیلمی بود که عباس کیارستمی به‌طور کامل با استفاده از دوربین دیجیتال ساخت.

نمایی از زنان در «ده»

در فیلم «ده» محصول سال ( ۱۳۸۱) کیارستمی از آزادی خلاقانه‌ای که تجهیزات سبک دیجیتال فراهم می‌کرد بهره گرفت تا فیلمی بسازد متشکل از ۱۰ صحنه که همگی در صندلی جلوی یک خودرو رخ می‌دهند. زنی جوان و مطلقه در خیابان‌های تهران رانندگی می‌کند و در طول مسیر، با پسرش و گروهی متنوع از زنان که نماینده برشی از جامعه معاصر ایران‌ هستند، گفت‌وگو می‌کند.

فیلم مستند «پنج، تقدیم به اوزو» که در سال 1383 ساخته شد، شامل پنج صحنه از یک ساحل است که بدون هیچ‌گونه حرکت دوربین فیلم‌برداری شده‌اند؛ سبکی که به‌وضوح از سینمای یاسوجیرو اوزو، کارگردان بزرگ ژاپنی، الهام گرفته شده است. این فیلم، آغازگر دوره‌ای در کارنامه کیارستمی بود که در آن از روایت‌گری سنتی فاصله گرفت و به ساخت آثاری غیرروایی روی آورد.

در فیلم «شیرین» که محصول (۱۳۸۷ / ۲۰۰۸) است، زنان تماشاگر در یک سالن سینما، فیلمی الهام‌گرفته از منظومه عاشقانه خسرو و شیرین نظامی را تماشا می‌کنند. در این اثر، به جز تیتراژ آغازین و پایانی، تنها نمای نزدیک چهره تماشاگران زندیده می‌شود و فیلمِ درونِ فیلم درباره خسرو و شیری، نها از طریق صدا شنیده می‌شود، بی‌آن‌که تصویری از آن به نمایش درآید.

«کپی برابر اصل» (۲۰۱۰) نخستین فیلم داستانی کیارستمی پس از «ده» و اولین ساخته او خارج از ایران بود. این فیلم در توسکانی ایتالیا روایت می‌شود و درباره مالک یک گالری هنری (با بازی ژولیت بینوش که پیش‌تر در فیلم شیرین حضور داشت) است که یک تاریخ‌نگار هنر را به گشت‌وگذاری در روستاهای اطراف دعوت می‌کند. اما ماهیت واقعی رابطه آن‌ها مبهم است؛ گاهی همچون زوجی با سال‌ها زندگی مشترک رفتار می‌کنند و گاهی گویا تازه یکدیگر را ملاقات کرده‌اند.
«مثل کسی که عاشق است»در سال (2012) در ژاپن فیلم‌برداری شده است.

خطای پزشکی و یک جان 

عباس کیارستمی، در 14 تیرماه ۱۳۹۵ درگذشت؛ مرگی که نه‌تنها اندوه جامعه هنری را در پی داشت، بلکه به یکی از بحث‌برانگیزترین پرونده‌های پزشکی دهه اخیر تبدیل شد.
کیارستمی در ماه‌های پایانی عمرش، به‌دلیل پولیپ روده در بیمارستان تحت عمل جراحی قرار گرفت.
پس از وخامت حال کیارستمی، خانواده او تصمیم گرفتند ادامه درمان را در فرانسه دنبال کنند. تنها چند روز پس از انتقال او به پاریس، خبر درگذشتش منتشر شد.